انسان در عالم ذرّ آراء و اقوال قرن 11 - 13 - صفحه 122

كلمه «ناسوت» را به كار مى‏برند. عالم ديگر كه به حكم دليل و برهان بر ما ثابت است، عالم الوهيّت است؛ يعنى ذات مقدس واجب الوجود كه مستجمع جميع صفات كماليه است. البته در آن مرتبه از وجود، آنچه هست يك وجود اطلاقى است و بس.... اين عالم اصطلاحاً عالم «لاهوت» ناميده مى‏شود.
آنچه براى ما قطعى و ثابت است، همين دو عالم است. ولى در اينجا از نظر فلسفه دو پرسش باقى است:
1. آيا ميان عالم الوهيت و عالم طبيعت، عوالم ديگرى وجود دارد يا وجود ندارد؟...
2. آيا عالمى پايين‏تر از عالم طبيعت وجود دارد يا وجود ندارد؟....
جوابى كه فلاسفه به پرسش دوم مى‏دهند، ساده و قاطع است. مى‏گويند: عالمى پايين‏تر از طبيعت نمى‏تواند وجود داشته باشد....
اما جواب به پرسش اوّل قدرى دشوار است. حكما جواب هايى به پرسش اوّل داده‏اند. در اكثر اين جواب‏ها، از ذات واجب الوجود و بساطت او و اين كه چه نوع موجودى مى‏تواند صادر بلاواسطه باشد، استدلال كرده‏اند. مدّعى شده‏اند كه صادر اوّل بايد كامل‏ترين و بسيطترين ممكنات باشد... اين چنين موجودى را به حسب اصطلاح، عقل مى‏نامند...
عالم عقل يا عقول، به حسب اصطلاح «جبروت» ناميده مى‏شود....
حكما براى اثبات عقول طوليّه و يا عرضيّه راههايى كه هرگز مورد اتفاق نبوده و نيست، طىّ كرده‏اند...
اشراقيون طرفدار عقول عرضيه‏اند. هر نوعى از انواع عالم طبيعت را تحت تأثير و تدبير يكى از موجودات مجرّده مى‏نامند. فرضيه معروف «ارباب انواع» و يا «مُثُل افلاطونى» در شكل اسلامى و اشراقى آن، در همين زمينه است. حقيقت اين است كه در زمينه عوالم متوسط ميان عالم الوهيّت و عالم طبيعت، ميدان براى فلسفه

صفحه از 142