انسان در عالم ذرّ آراء و اقوال قرن 11 - 13 - صفحه 123

چندان باز نيست، مخصوصاً براى فلسفه مشاء. بحث در اين عوالم را فلاسفه اشراق بهتر از فلاسفه مشاء و عرفا بهتر از هر دو دسته انجام داده‏اند.
باز حقيقت اين است كه در اين زمينه بايد ميدان را منحصراً در اختيار مكاشفه و اشراق و وحى و الهام گذاشت....
از نظر حكماى اشراقى و هم از نظر عرفا - كه مورد تأييد نصوص اسلامى نيز هست - عالم ديگرى غير از عالم عقول مجرّده كه متوسط ميان عالم عقول و عالم طبيعت است، وجود دارد كه عالم مثال مقدارى است. اين عالم، اصطلاحاً «عالم ملكوت» ناميده مى‏شود. اين عالم، متوسط است ميان عالم عقول مجرّده و عالم طبيعت.
ايشان سپس استدلال مرحوم علامه طباطبايى را در اثبات عالم عقل و عالم مثال ذكر كرده و در نهايت مى‏نويسد:
همان طور كه گفتيم، بهتر است در شناسايى اين عوالم، به آنچه از ناحيه وحى و نبوّت رسيده است استناد گردد و يا همچون مردان راه، از ضمير و باطن و مكاشفه شهودى استمداد شود. (29: ج 6، ص 1057-1061)
3-6- پس اصل وجود عقول طولى و عقول عرضى يعنى مُثُل افلاطونى و ارباب الأنواع، از نظر فلسفه قطعى نبوده و به روشنى قابل اثبات نيست. امّا اگر بر فرض، مُثُل افلاطونى - آن هم مطابق با تقرير ملاصدرا ثابت شود، باز هم تطبيق عالم ذرّ - كه در آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام طرح گرديده و از آن گزارش شده است - با مثل افلاطونى به هيچ وجه درست نيست، زيرا:
اوّلاً ارباب الانواع و مُثُل افلاطونى مجرّدند در حالى كه عالم ذرّ، مادى است.
ثانياً عالم ذرّ با انسان و فرزندان حضرت آدم تا قيامت ارتباط دارد، در حالى كه ارباب الانواع بحثى عامّ است و تمام انواع طبيعى را در بر مى‏گيرد.
ثالثاً ارباب الانواع فقط اثبات مى‏كند كه هر نوعى، فردى مجرّد و عقلى و افرادى مادى و طبيعى دارد، در حالى كه در عالم ذرّ، همه افراد انسان به وجود مادّى در

صفحه از 142