عرض هم موجود بودهاند.
رابعاً خروج افراد طبيعى و مادّى از صلب فرد عقلى نامعقول است، در حالى كه در آيه كريمه و روايات معصومان عليهم السلام خروج ذريّه حضرت آدم عليه السلام از صلب ايشان و انتقال آنها در اصلاب و ارحام، به روشنى بيان گرديده است.
4. مراد بن على تفرشى (م 1051ه. ق)
4-1- ايشان تعليقهاى بر كتاب من لايحضره الفقيه مرحوم صدوق دارد. (1: ج 2 ص 223؛ 18: ج 4، ص 223) در آن كتاب روايتى از عمار ساباطى از امام صادق عليه السلام نقل شده است مبنى بر اين كه بدن ميّت در قبر از بين مىرود و تنها طينتى از او باقى مىماند كه دوباره از آن خلق مىگردد (13: ج 1، ص 191، ح 580) اين روايت در كافى نيز نقل شده است. (21: ج 3، ص 251، ح 7)
در «جامع الشتات» مىنويسد:
و قال آخوندنا المراد في حواشيه على الفقيه: يمكن أن يراد بالطينة ذرّة من الذّرات المسؤولة في الأزل بقوله: «ألست بربّكم»بعد ما جعلت قابلة للخطاب بتعلّق روح كلّ واحدة بها، فيكون بدن كلّ انسان مخلوقاً من ذرّة من تلك الذرّات، فينميها الله تعالى إلى ماشاء الله، فيزيد فيها تلك الزيادات وقت الإحياء. (23: ص 68؛ رك 24: ج 2، ص 328)
آخوند مراد [ تفرشى] در حواشى خويش بر فقيه مىنويسد: ممكن است مراد از طينت [ در اين روايت] ذرّهاى از ذرّات باشد كه در ازل با خطاب «ألست بربّكم» مورد سؤال قرار گرفته است،بعد از آن كه خداوند متعال به آنها قابليت مخاطب شدن را داده است. يعنى روح هر يك از آن ذرّات را به آنها متعلّق كرده است. پس بدن هر انسانى، از ذرّهاى از آن ذرّات خلق مىشود. خدا آن را رشد و نموّ مىدهد به اندازهاى كه خودش مىخواهد. و به هنگام احيا در قيامت، دوباره همين زياد شدهها به آن افزوده مىشود.