داده بودند، كشت؛ و متعاقب آن، رئيس نگهبانان معتزّ شد) تا امام يازدهم را به قصر (كاخ) ابن هبيره، كه در تاريخ به عنوان مدينه ابنهبيره شناخته مىشود، برده و ايشان را به قتل برساند. اين كاخ محلى بود كه نخستين خليفه عباسى، سفاح، آن را پايتخت خود قرار داد و در آنجا سكنى گزيد و آن را هاشميه ناميد؛ آن محل تا زمانيكه منصور بغداد را توسعه داده و به آنجا نقل مكان كرد، پايتخت باقى ماند.
(ن.ك لسترنج، صص 70 و 71). احتمالا او گمان مىكرده آنجا مكان خوبى براى قتل است، چرا كه از پايتخت، سامرا و از بغداد، مهمترين شهر عراق، دور است؛ علاوه بر اين، هاشميه دور از شيعيان و تقريبا در انحصار بنى عباس بود كه در خصوص عدم انتشار خبر قتل قابل اعتماد بود. خبر اين دستور به شيعيان رسيد و آنها به امام عسكرى عليه السلام نامهاى نوشتند. امام در پاسخ به آنان نوشتتند: «شما از هر سختى در ارتباط با آنچه شنيدهايد، در امان خواهيد بود. پس از اين سه روز رهايى (رستگارى) نصيب شما خواهد شد.» پس از گذشت سه روز، معتزّ به قتل رسيد. (طوسى، الغيبه، صفحه 124؛ كشفالغمه جلد 3، صفحه 206؛ المناقب، جلد 4، صص 432- 431؛ بحار، جلد 50، صفحه 251)
در جاى ديگر امام در نامهاى نوشتند: «من از دست اين ستمگر - الزبيرى - به خداوند پناه آوردم تا خداوند پس از سه (روز) او را بگيرد. «(كشفالغمه، جلد 3، صفحه 207؛ بحار، جلد 50، صص 298- 297). راوى ديگرى از نامه مشابهى خبر مىدهد و در آن اين ستمگر را «الزبير بن جعفر» معرّفى مىكند. (ابنجعفر، دلايلالامامه، صفحه 255) بنابراين واضح است كه الزبيرى، همان الزبير ابنجعفر و همان معتزّ است. با توجه به رويدادها، اين نامه آشكارا، اشاره مستقيمى به معتزّ ندارد. دليل بعدى بر اثبات يكى بودن الزبير(ى) و معتزّ اين است كه در گزارش ابنجرير، از دستورى كه به سعيد حاجب داده شده، به جاى معتزّ، از نام الزبير استفاده گرديده است. (همان)