تعليقات آيت‏ اللَّه جعفرى بر اصول كافى، نُه باب از كتاب الحجّة - صفحه 163

است و براى اثبات اين نظر، منابعى همچون آخرين بخش حديث شماره 866 (باب فى تسمية من رآه، ح 1) و حديث شماره 882 (باب النهى عن الاسم، ح 2) را به عنوان شاهد مى‏آورند. اگر با فرض توضيحات فوق به چنين نقل قول‏هايى رجوع شود، پيداست اين محدوديت‏ها در زمينه ناميدن و اشاره به امام، به دليل سختى‏هاى آن دوران بوده است. طبق نظر اين علما، از آنجا كه در زمان غيبت كبرى هر فردى مى‏تواند نام ايشان را بداند و به زبان بياورد و از آنجا كه وجود ايشان ديگر موضوع مهم و حساسى به شمار نمى‏آيد، در شرايطى كه شيعيان همچنان باور دارند ايشان در قيد حيات هستند، اما اهل سنت اين اعتقاد را ندارند، ناميدن ايشان با نام اصليشان مجاز است. بنابراين آنها احاديث ديگر در خصوص محدوديتهاى نام حضرت را، كه معمولا مربوط به زمان غيبت هستند، براساس اينگونه احاديث خاص، همچون دو حديث ياد شده، به علاوه شواهد ديگرى كه ارائه مى‏شود، تفسير مى‏كنند. با اين‏حال، ساير علماى شيعه، عليرغم قبول طبيعت خاص اين گونه احاديث، احاديث بسيار ديگرى در قالب يك طبيعت كلى را برشمرده و نتيجه مى‏گيرند محدوديت نام امام به هر دو دوره غيبت صغرى و كبرى مربوط مى‏شود.
با توجه به اين مباحث مى‏توان به راحتى فهميد كه چرا شيعيان معمولا امام دوازدهم را با نام شخصى‏شان اسم نبرده و از القابى همچون صاحب‏الزمان استفاده مى‏كنند.
(ن.ك. مرات العقول، جلد 4، صص 16 ج 18 و اعيان الشيعه، جلد 4، بخش 3، صص 5 - 6)
* كتاب الحجة، باب فى الغيبة، ح 2، ذيل «يابنىّ»:
امام به پسران و خانواده‏شان خطاب مى‏كنند؛ برادر ايشان نيز در اين جمع حضور داشته است.
* ص 507، همان باب، ح 4، ذيل «انا يوسف و هذا اخى»:

صفحه از 145