* ص 508، همان باب، ح 5، ذيل «و أومأ بيده الى بطنه»:
ن.ك. داستان يوسف در قرآن (سوره يوسف)
معناى اين حركت بايد اين باشد كه وى ترس آن داشته است كه كسى به قلب او خنجر بزند.
* ص 509، همان باب، ح 5، ذيل «فعند ذلك توقّع الفرج ان شاء اللَّه»:
شيخ صدوق اين حديث را با دو سلسله راوى نقل مىكند: «احمدبن محمّدبن يحيى العطار رحمه اللَّه عليه، اين حديث را نقل كرده و مىگويد: «سعدبن عبداللَّه، از احمدبن محمدبن عيسى از عثمانبن عيسى كيلابى از خالدبن نجيح از ضراربن عيان، براى ما نقل كرده است.» و محمّدبن حسن رحمهاللَّه عليه نقل كرده و مىگويد: «عبداللَّهبن جعفر حميرى از قول علىبن محمّد الحجّال، از حسنبن علىبن فضال، از عبداللَّهبن بكير از زراره، براى ما نقل كرده است.»
شيخ صدوق در نقل قول خود از مطالب ذيل خبر مىدهد: «او كسى است كه مردم درباره تولدش دچار شك و ترديد خواهند شد. گروهى از مردم خواهند گفت: «ايشان در رحم مادرشان بوده (هو حمل)؛ و برخى ديگر خواهند گفت: «ايشان در غيبت به سر مىبرند»؛ برخى مىگويند «او هرگز متولد نشده است»، و برخى نيز مىگويند: «ايشان دو سال قبل از شهادت پدرشان متولد شدند.» (ن.ك. كمالالدين و تمام النعمه، جلد 2، صص 343 - 342) به همين دليل، ما عبارت «پدر ايشان زمانى از دنيا رفت كه...» را به ترجمه اين حديث در كافى (شماره 892) اضافه كردهايم تا اينطور شود» پدر ايشان زمانى از دنيا رفت كه وى [ هنوز] در رحم مادر بود». مدارك ديگر در تاييد اين مطلب در حديث شماره 916 مىآيد.
شيخ نعمانى همين متن حديث را با سلسله راويان متفاوتى نقل مىكند: «محمدبن همام، رحمه اللَّه عليه، براى ما نقل كرده و مىگويد: «جعفربن محمّدبن مالك براى ما نقل كرده و مىگويد: «عبادبن يعقوب از قول يحيىبن يعلى از زراره