ساز و كار خداوند در معرفت‏ بخشى - صفحه 171

ص 9) كه آينه هر نگاشته‏اى به‏شمار مى‏آيد، و سيماى فكرى و استدلالى نگارنده در آن هويدا مى‏شود و مى‏توان خط سير كلى و گرايش نظر را در كل نوشتار مشاهده كرد، نگارنده چنين به ارايه سويه‏ى نگاشته‏هاى خود پرداخته و مشخص نموده كه با اين طرز نگارش، معيار و محور براى نوشتار، به كدام سو راه مى‏سپارد:
«درباره منشأ معرفت خدا و هدايت الهى، دو ديدگاه وجود دارد: بر اساس يك ديدگاه، معرفت خدا، اكتساب بندگان است و بر اساس ديدگاه دوم، معرفت خدا، فعل‏اللَّه و موهبت الهى است، كه به فضل خود، بدون الزام، به بندگان مرحمت مى‏كند. در برابر اين عطاى الهى، وظيفه‏ى بندگان، قبول و تصديق و تسليم است.» (ش 11، ص 9)
آنچه در اين ادعا مشكل‏ساز است، و نمايان مى‏سازد كه بنيان سخن استوار نبوده، و نيازمند تفحص و تتبع بالغ، براى دست‏يابى به تمام سويه‏هاى نظريه‏پردازى است، ادعاى حصر و قصر سويه‏هاى مسأله، در دو سويه است.
آيا واقعاً فراروى مسأله‏اى به اين اهميت، فقط دوسويه قرار دارد و صاحب‏نظران در دو سويه متقابل جاى دارند؟
يا سويه ديگرى هم هست كه مقاله با حصرگرايى به دو سويه‏ى پيش‏گفته، از آن محروم مانده‏است؟
نگارنده محترم، بر مبناىِ مفروضِ آگاهى كامل به منابع كلامى و فلسفى و آراى مختلف چند قرن پيش از خود، به ارايه نظرگاه خود پرداخته و مدّعى نظر و تحقيق جديد است! و خود را وارث منحصر به‏فرد فهم آيات و روايات دانسته و جابه‏جا تعرضاتى هم به ساحت دانشمندان بزرگ اسلامى چون سيدمرتضى و شيخ انصارى و مفيد و فيض و... نموده! و پس از نقل سخن آنان، حسب ادعا، از منظر خويش به نقد آنان پرداخته و آسيب‏شناسى هم نموده كه آنان فريفته‏ى تفكر معتزلى و اين و آن بوده و به فهم آيات و روايات راه نيافته يا بى‏توجه بوده‏اند؟! (ش‏12، ص‏32)

صفحه از 170