اين نكته كه معرفت درمورد خداوند سبحان و اوصاف و افعالش فعل خداست، با آن نكته كه معرفت در امور ديگر فعل خداست، بايد متفاوت باشد.» (ش 11، ص 13-12)
تفاوت فعل خدا در دو موضع بر چه اساس است؟ معناى تفاوت و وجه تمايز چيست؟ چرا اين معرفت استثنايى است؟ آيا از جانب خدا به عنوان فاعل، چنين مانعى وجود دارد يا از جانب انسان به عنوان پذيرنده؟ آيا اين مانع تكوينى است يا قراردادى و اعتبارى؟ چگونه نور عين كشف است و معلوم در تاريكى و در پرده است؟ آيا اين، جمع دو نقيض نيست؟
معرفت به «نحو خاص» يعنى چه؟ شايد مستقيم و گزاف؟ شايد معجزهآسا و بدون نياز به كسب استعداد و فراهمسازى زمينه ؟ شايد به برابرى مؤمن و كافر و مطيع و عاصى در برابر خداوند، براى القاى اين نور به آنها ؟ شايد به مجاز نبودن بشر براى كسب دانش خداشناسى و فقط منتظر بودن و حتى راز و نياز و درخواست را منافى دانستن! چرا كه نيايش نيز نوعى سببسازى توسط انسان يا نوعى واسطهتراشى براى اين «فعل خاص» خداوند است، ولو به نحو مهياسازى زمينه؟!
در گردش سخن، مقاله غناى مطالب خويش را به اين ديدهاست، كه به تقسيمى بپردازد تا از پردازش سنگين مطلب بكاهد و آن تقسيمِ شناخت است به معرفت اولى و ثانوى؟! شايد بتوان تفسيرى وجيه و منحصر به فرد از «صنع خداوند در معرفت» پيدا كرد، كه كسى تاكنون از حكماى عظام و دانشمندان كبار فرقه ناجيه، به استثناى نياى فكرى نگارنده، به آن دست نيافتهاست!
با اين كه به مراد خويش از اين تقسيم اهتمام نشده و با اندك كلمات به بيان تفاوت آنها در لابلاى سخن بسنده شده. و چنين آمده كه معرفت اوّلى همان است كه خدا مىدهد و دربارهى معرفت ثانوى آن است كه خدامىدهد اما پس از تسليم و قدردانى بندگان، يعنى افزايشى است از جانب او بر درجات معرفت پيشين؟!