حجّيت اخبار آحاد در اعتقادات - صفحه 13

تقليد در اصول پرداخته و بر آن ادعاي اجماع نموده است؛ به اين بيان كه از لوازم تقليد، تقليد از دو نقيض است كه بي‌شك اتفاق مي‌افتد و اين خود، مستلزم انتخاب حق است و انتخاب يكي از دو جهت به معناي نظر كردن خواهد بود.۱
دليل نقلي ايشان بر وجوب كسب عقيده از طريق نظر و استدلال نيز فرمان خداوند به رسول اكرم صلي الله عليه و آله است كه: «فاعلم انه لا اله الا الله» به انضمام وجوب تبعيت ما از ايشان به نصِّ «فاتبعوه» در كسب عقيده، البته با نظر و استدلال۲ . در نهايت آنچه مي‌توان به عنوان جمع‌بندي آراي ايشان ارائه كرد، اين گونه است:
1. مباحث علامه ناظر به مسائل مدخلي و معارف اصلي دين است، نه تفاصيل عقايدي. ايشان در حد فاصل قدما و معاصران، هنوز پاي كسب و نظر را به تفاصيل عقايدي نكشانده است؛ واقعيتي كه در دوره معاصران به وضوح قابل رؤيت و پيگيري است.
2. در موضعگيري‌هاي علامه حلي، اشاره‌اي به آحاد اعتقادي وجود ندارد و اين نوع نگاه، اگرچه راه زيادي تا انكار حجيت ظنون در تفاصيل عقايدي دارد، اما مبناي تأثيرگذاري در فرآيند كشف و باور سازي ديني است.
3. در نهايت، استدلالگرايي اين استوانه استوار را نبايد در خلأ و بدون توجه به شرايط اجتماعي و سياسي در دربار اولجايتو۳ و مناظرات حساس وي در برابر ارباب مذاهب و نحل مختلف بررسي نمود؛۴ مواضعي جدلي كه بعدها، با حذف قراين حالي، به شكل شعار اصلي عالمان شيعي در ساختار اساسي معارف ما دخيل آمد.

2. شهيد اول

شيخ انصاري به اتكاي عبارتي كه شهيد در مقدمه الالفية و النفلية‌ خود دارد، ايشان را از معتقدان به اعتبار علم از نظر و استدلال برشمرده است. مرحوم شهيد در ضمن ذكر شرايط صحت نماز، اعتقاد به اصول دين را نام مي‌برد و مي‌فرمايد:
كل ذلك بالدليل لا بالتقليد و العلم المتكلف بذلك علم الكلام.۵
با دقت در ادامه فرمايش ايشان، برداشت شيخ انصاري قابل تأمل مي‌نمايد:

1.. همان.

2.. مبادي الاصول الي علم الاصول، ص۲۴۶ و ۲۴۷.

3.. براي نمونه ر.ک: انديشه¬هاي كلامي علامه حلي، ص۳۶، ترفند‌هاي خواجه طوس و شاگرد مبرزش علامه حلي در دربار ايلخان زبانزد خاص و عام است. چرخش‌هاي مذهبي اولجايتو به سمت مذاهب مدلل و استوار در پي مناظرات علمي عالمان آن مذاهب و قرباني شدن عالمان مذهب مخالف، اهميت و نياز مباحث استدلالي را بيش از پيش نمايان مي‌سازد.

4.. رساله مهناييه ـ كه شرح آراي تند علامه در آن گذشت ـ در جواب فردي است به نام نجم الدين بن مهناء بن سنان بن عبدالوهاب الحسيني المدني كه در حله به شكل شفاهي مطرح نموده است. ابن حجر عسقلاني او را چنين ترجمه مي‌كند: «... قاضي المدينه، اشتغل كثيراًً و كان حسن الفهم جيد النظم و لأمراء المدينة فيه اعتقاد، وكانوا لايقطعون امراً دونه، وكان كثير التفقه...» كه خود گواه روشني بر فضاي حسّاس پاسخگويي به چنين افرادي است.

5.. الالفية و النفلية، ص۳۸.

صفحه از 35