حجّيت اخبار آحاد در اعتقادات - صفحه 31

فقهي به دست مي‌دهند؛ چنان که روايات باب مبدأ به مدد روايات باب معاد مي‌آيند و آحاد هر بخش از تفاصيل عقايدي به انضمام ديگر اخبار در تشكيل مجموعه قراين قطع‌آور مي‌كوشند.

درنگي در يک اشكال

استاد لاريجاني در مقاله خود ضمن پذيرش اثر روايات ظني در باب عقايد ـ يعني آنچه ظاهراً تا اينجا درصدد آن بوده‌ايم ـ تأثير اين روايات را در حدّ تحريك و تحريض به كسب معرفت برهاني خلاصه ديده‌اند؛ يعني در مواجهه با يك روايت واحد، به طور مثال در باب معاد، حالت فرد تغيير كرده و به دنبال كسب معرفت و كشف يقيني مي‌رود، كه البته آن كشف و رؤيت قلبي غايي است كه حجت است، چون علم است؛ و گرنه صرف پديدآمدن ظن يا احتمال در فرد، حجت نخواهد بود، ايشان در ادامه مي‌افزايند كه عقيده و باور جعلبردار نيست؛ نكته‌اي كه بسياري از مخالفان حجيت آحاد عقايدي به آن اشاره داشتند. يا كشف و رؤيت حاصل است كه رأساً و ذاتاً حجت است و يا نيست كه معنا ندارد با جعل و نصب بتوانيم آن را دست و پا كنيم.۱
اشكال ايشان از لحاظ ساختاري به دو بخش تفكيك مي‌شود: نخست، عدم پذيرش كاشفيت ذاتي در ظنون؛ دوم، تأبي اعتقاد از جعل حجيت، كه به عنوان حلقه اتصال مباحث، به ترتيب به آنها مي‌پردازيم.

ريشه‌يابي بخش نخست اشكال

ايشان پذيرفته‌اند كه حال يك فرد پيش از ديدن روايتي در باب معاد با پس از مواجهه با آن تفاوت مي‌كند.۲ ولي اين ملاك و مناط حجيت نيست و تا يقين و رؤيت رخ ندهد حجت در باب عقايد تمام نيت.
همين‌جا مي‌توان پرسيد كه اين تفاوت ناشي از چه نكته‌اي است؟ اين تغيير حالت دروني ـ و به تعبير ايشان، دغدغه دروني ـ نتيجه چه فرآيندي است؟ قطعاً محصول يك كشف ناقص است. به هر حال، اين تغيير حال در اثر رؤيت حقيقتي ايجاد شده است، و ما مي‌پذيريم كه اين تأثير به اندازه توانايي آن ظن حاصل شده است؛ مخصوصاً اگر اين ظن معقول نسبت به امري مهم و حساس رخ داده باشد كه نهايتاً، خواسته شارع بر آن بار شده است (اين روش در مناظرات معصومين عليهم السلام كاملاً نمايانده شد). در واقع اين تغيير حالت مختصر ناشي از كشف مختصري است كه با تقويت زمينه‌هاي ديگر (از آن جمله تمسك به همين مرحله از كشف) مي‌تواند به كشف‌هاي روشن‌تري مبدل شود. از سوي ديگر، نمي‌توان انكار كرد كه اگر ملاك حجيت، كشف است و دستور پيروي از علم، حكم عقل است،۳ هر كشفي به ميزان رتبه‌اي كه در كاشفيت دارد، به حكم عقل حجت نباشد، و اين ـ يعني كاشفيت ناقص ـ نكته‌اي است كه در آثار بزرگان اصول نيز به چشم مي‌خورد. قطعاً نمي‌توان تأثير يك خبر را در نهاد آدمي با تأثير صد خبر

1.. مقاله ياد شده از ايشان تفصيل و دقت‌هاي فراواني در رد ادله موافقان حجيت آحاد عقايدي، از جمله آية الله خويي، دارد كه به قوام نتايج بحث بسيار كمك مي‌كند.

2.. فصلنامه پژوهشي علوم انساني، مجله تخصصي دانشگاه علوم اسلامي رضوي، شماره ۴، ص۱۶۴.

3.. براي اين منظور ر.ک: مصباح الاصول، ج۲، ص۵۳ و ۵۶؛ نيز زبدة الاصول، ص۵۶؛ كفاية الاصول، ص۲۵۸.

صفحه از 35