قرآن آمده است (کتاباً متشابهاً) و نه متشابه در مقابل محکم. اين تعبير در برخي روايات با عبارت «مُتَشَابِه يُصَدِّق بَعْضه بَعْضًا» تکرار شده است. در اين گونه روايات، به نظر ميرسد که راوي دچار اشتباه شده است.
3. اين که آيات 151 ـ 153 سوره انعام به عنوان محکمات معرفي شدهاند، احتمال دارد:
الف) ازباب مصداق باشد؛
ب) همان طور که از روايت فهميده ميشود، اين احکام در ساير شرايع نيز بوده و هرگز نسخ نشدهاند. از اين رو، در اين روايت، طبق اصطلاح دوم ـ که خاص روايات است ـ از محکم و متشابه سخن گفته شده و نه اصطلاح اول که خاص قرآن است.
4. در برخي از روايات، مفهوم و مصداق محکم و متشابه مفروغ عنه گرفته شده است و تنها حکم آنها بيان شده است؛ مانند آن که گفته شده است که بايد «به محکم ايمان بياوريم و عمل کنيم و به متشابه تنها ايمان بياوريم». همان طور که قبلاً گفتيم، اين روايات نيز احتمالاً موضوع ناسخ و منسوخ را مطرح ميکنند.
5. در مورد روايتي که ميگويد «متشابه، آن است که بر جاهلش مشتبه ميشود»، اين سؤال پيش ميآيد که خيلي از آيات، ممکن است بر افراد جاهل مشتبه شود. حتي ميتوان فرض کرد که محکمترين آيات نيز براي برخي افراد جاهل مشتبه شود! آيا در اين صورت، آن آيات براي شخص جاهل آيات متشابه به شمار ميآيد؟ بايد گفت که در چنين فرضي، محکم و متشابه امري کاملاً نسبي خواهد شد. در صورت نسبي بودن اصل محکم و متشابه، ديگر فايدهاي براي تقسيم آيات قرآن به دو دسته محکم و متشابه وجود ندارد و ديگر امّ الکتاب بودن محکمات هم معنا ندارد. در صورتي اين امر مفيد است که محکمات قرآن امري مطلق و ذاتي باشند تا بتوان متشابهات را در پرتو آنها فهميد. از نظر قرآن، اِحکام و تشابه وصف خود آيات قرآن است و افراد در پديد آوردن آن دخالتي ندارند. اما اين نکته که در اخبار اهل بيت آمده که متشابه آن است که بر جاهلش مشتبه است، به اين معنا نيست که جاهل وصف تشابه را براي برخي آيات به وجود ميآورد، بلکه تشابه از خصوصيات معاني برخي از آيات است؛ اما اين خصوصيت تا زماني که علم به محکمي که رفع تشابه کند، پيدا نشده است، همچنان براي افراد باقي ميماند. از اين رو، در روايت گفته شده است: «المتشابه ما اشتبه علي جاهله» و نه «علي الجاهل». پس جهلِ جاهل، سازنده تشابه نيست، بلکه پرده تشابه واقعيتي است که بر چهره برخي آيات قرآن وجود دارد که عالِم با علم به تشابه، آن پرده را برميدارد، اما جاهل چون چنين نميتواند بکند، امر بر او مشتبه ميشود.
صلي الله عليه و آله و سلم . برخي ديدگاههايي که به نام تابعيان حکايت شده، ضد و نقيض است؛ به طور مثال، در مورد حروف مقطعه هم گفته شده که جزو متشابهات است و هم در نقلي، آن را از محکمات شمرده است. وجه متشابه بودن حروف مقطعه شايد بر کسي پوشيده نباشد، اما در مورد محکم برشمردن اين حروف، وجه استواري نميتوان براي آن تصور کرد، جز آن که کسي بگويد، شايد از توصيف محکمات به امّ الکتاب به اين نظر رسيده که قرآن که معجزه جاويد پيامبر است، اصلش از اين حروف تهجي است.۱
1.. پژوهشي در تاريخ قرآن کريم، ص۱۱۷و ۱۱۸.