نقش متون دينی در تبيين معانی واژگان روايات - صفحه 66

ابتدا به معناي دعا بوده، ولي شارع آن را در افعال خاصي که مشتمل بر رکوع و سجود و... است، استعمال كرده است.۱
ذكر اين نكته لازم است كه اثبات حقيقت شرعيه نيازمند دليل بوده و تا يقين به ثبوت حقيقت شرعيه در يک واژه حاصل نشود، ملزم هستيم آن واژه را در معناي لغوي و عرفي خودش به کار ببريم.۲

5. معارفي متعالي در قالب الفاظ(تشابه در حديث)

بخش قابل توجهي از آنچه متون ديني مشتمل بر آن است، حقايق و معارفي است که از مسائلي بسيار فراتر از امور مادي پرده برداري مي‌کند. معارف توحيدي، صفات الهي، ملائکه و بهشت و جهنم از مصاديق اين قسم هستند. اين معارف، آن قدر متعالي هستند که کسي جز خداوند و کساني که او تعليمشان داده، توان تبيين صحيح آن‌ها را ندارد: «سبحان الله عما يصفون، الا عباد الله المخلَصين».3
اين معارف در عين عُلوّ معنايي، در قالب همين الفاظ بيان گشته و جز در قالب لفظ عرضه نشده‌اند و چون الفاظ براي معاني محدود و معين ـ که زميني هستند ـ وضع شده و از طرفي اين معاني بسيار متعالي هستند، لذا لفظ نمي‌تواند تمام زواياي اين معاني را به تصوير بکشد. از اين رو، فهم اين گونه متون اندکي با مشکل مواجه مي‌شود و تشابه در همين جا متولد مي‌شود.
علامه طباطبايي رحمه الله عليه علت وجود تشابه در روايات همچون قرآن را از اين رو دانسته که روايات نيز، همچون قرآن، مشتمل بر معارف حقه الهي هستند که در قالب لفظ بيان شده‌اند که در نتيجه، بياناتي تمثيل گونه خواهند بود.4 ايشان همچنين روايات اثبات کننده تشابه در متون روايي را در حد مستفيض دانسته است.5
امام رضا عليه السلام در روايتي به وقوع تشابه در روايات تصريح و شيوه صحيح تعامل با آن‌ها را مي‌آموزند.
هر کس که متشابه قرآن را به محکم آن باز گرداند، به راه راست هدايت يافته است.
و در ادامه فرمودند:
همانا در اخبار ما همچون قرآن، متشابه وجود دارد. پس متشابهات اخبار را به محکمات آن باز گردانيد و از متشابهات آن به تنهايي پيروي نکنيد که گمراه خواهيد شد.6
براي تبيين بهتر اين بحث مهم، چند نمونه از روايات متشابه را مي‌آوريم:
... ان المومنين يرون ربهم من منازلهم في الجنه...7
...ان ثواب لا الله الا الله النظر الي وجه الله.8

1.. همان؛ تذکره الفقهاء، ج۲، ص۲۵۹.

2.. الحدائق الناظره، ج۱، ص۱۲۱.

3.. سوره صافات، آيه۱۵۹و۱۶۰.

4.. الميزان، ج۳، ص۶۸.

5.. همان.

6.. عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج۲، ص۲۶۱.

7.. الاحتجاج، ج۲، ص۱۸۲.

صفحه از 77