ان قلوب بني آدم کلها بين اصبعين من اصابع الرحمن، يصرفها کيف يشاء.1
در صورتي که تعامل صحيحي با اين گونه روايات صورت نگيرد و فقط به معناي لغوي آنها بسنده گردد، جسمانيت خداوند و ملائکه، محدوديت و نقص الهي و... از ظاهر آنها برداشت ميشود؛ حال آن که بر طبق روايت امام رضا عليه السلام موظفيم اين گونه روايات را ـ که متشابه هستند ـ به روايات محکم ارجاع دهيم تا مقصود واقعي و درست متن آنها روشن گردد. و ارجاع به روايات محکم چيزي جز وارد ساختن روايت در روند فهم صحيح روايت متشابه و واژگان آن نيست.
مثال ديگر، مسئله بداء است که يکي از مسائل عقيدتي بوده و در احاديث نيز از آن سخن به ميان آمده است. حال، اگر اين واژه به معناي لغوي خودش در مورد خداوند استعمال شود، نتيجه حاصل، اين خواهد بود که برخي امور، بر خداوند مخفي بوده و خداوند از آنها مطلع نباشد و بعد از مدتي اين جهل بر طرف گردد؛ در صورتي که اين مطلب با اعتقادات شيعه در تضاد کامل است.2
راهکارهاي فهم معاني واژگان روايات از متون ديني
مقدمه: راهگشا بودن متون ديني در تبيين معاني واژگان روايات
متون ديني ما مشتمل بر هزاران آيه و دهها هزار روايت از معصومان عليها السلام است. اگر دوران غيبت صغرا لحاظ نگردد، گستره زماني صدور روايت از معصومان عليها السلام نزديک به سه قرن ميرسد. حجم انبوهي از احاديث در مسائل گوناگون ـ که مشتمل بر خُطب، مواعظ، حِکَم، تفسير قرآن و... است ـ اکنون پيش روي ماست. آنچه به هيچ وجه قابل ترديد نيست، زيبايي و فصاحت اين متون بوده که هرکسي را به تحسين وا ميدارد، نمونه بارز آن نهجالبلاغه است که موافقان و مخالفان امام علي عليه السلام در برابر بلاغت آن، خضوع ميکنند.
شيخ طوسي در مقدمه تفسير التبيان، به صورتي مستدل به اين مسأله پرداخته است. ايشان، تمسک به شعر و امثال آن در فهم مشتبهات قرآن در التبيان را نه از روي ميل باطني، بلکه از سر اضطرار و به جهت ساکت ساختن ملحدان و برخي بدفهميها دانستهاند؛ چون نتيجه اين کار، حداکثر اين است که به شعري جاهلي يا لفظي از عربي باديه نشين، استناد گردد؛ حال آن که پيامبر صلي الله عليه و آله نه از عرب و باديه نشين، بلکه از فصحاي عرب در فصاحت چيزي کم ندارد. ايشان در ادامه آورده است:
مردم هر چقدر در نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله شک داشته باشند، ولي هيچ ترديدي در نسب و فصاحت او نيست. او در ميان قوم خود رشد کرده که در درجه اعلاي فصاحت بوده و ديگران در معرفت لغت به آنها مراجعه مينمودهاند.۳
1.. امالي المرتضي، ج۲، ص۲.
2.. محاضرات في الالهيات، ص۲۳۱.
3.. التبيان، ج۱، ص۱۶.