اين تفاوت در جايي روشن ميشود که خبر ثقه عجيب يا پر هزينه باشد. عقلا در اين جا به دنبال قطع و اطمينان هستند و با صِرف خبر واحد به آن اکتفا نميکنند. به تعبير مرحوم امام خميني:
ان المحسوسات الغريبة الغير العادية لا يکتفي فيها باخبار واحد.۱
از اين جا ميتوان فهميد که نوعي تعبد يا تسامح قابل توجه در عمل به خبر واحد بين عقلا وجود دارد. اما چون اين مسئله نمود جدي ندارد، امثال آيت الله معرفت عمل به خبر واحد ثقه را در همه موارد بدون تعبد و تسامح ديدهاند.
همين نکته زمينه قيودي است که بعضاً در عمل به خبر واحد ثقه آوردهاند. آنچه تحت عنوان عدم وجود ظن، بر خلاف حجيت خبر واحد گفته شده است، در پي تعيين همين سيره عقلايي است. در اين سيره حتي اخبار ثقه داراي موقف عملي، اگر مبتني بر مطالب جدا ناسازگار با انديشهها و آموزههاي عرفي باشد، به آنها اکتفا نميشود. اعراض اصحاب نيز سبب بياعتمادي به خبر ثقه ميشود و به تعبير بعضي:
الخبر الواحد الصحيح کلما ازداد صحة ازداد ضعفاً.۲
اين نکته سبب ميشود که بر خلاف مبناي آيت الله معرفت، به کليه روايات تفسيري اعتماد نکنيم؛ حتي اگر سند معتبر هم داشته باشد و بر خلاف کساني که عدم جواز استناد به خبر تفسيري را دليل بر عدم حجيت روايات تفسيري به طور مطلق بدانند، به قبول روايات غير عجيب و غريب و سازگار با مجموعه تراث ديني به عنوان بخشي از سيره عقلا گردن بنهيم.
آري به روايات تفسيري به طور مطلق نميتوان اعتماد کرد؛ مثلاً در تفسير قمي در ذيل آيه شريفه: (إِنَّ اللّهَ لَايَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ)۳آمده است که:
حدثني أبي، عن النضر بن سويد، عن القاسم بن سليمان، عن المعلي بن خنيس، عن أبي عبد الله عليه السلام : إن هذا المثل ضربه الله لأمير المؤمنين عليه السلام ، فالبعوضه أمير المؤمنين عليه السلام و ما فوقها رسول الله.۴
اما صرف نظر از مشکل سندي تفسير علي بن ابراهيم و ضعف معلي بن خنيس۵ اين نوع اخبار با مجموعه آموزههاي ديني مرتبط با مقام شامخ پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام سازگار نيست و در محدوده سيره عقلا و در حجيت خبر واحد ثقه نميگنجد.
1.. ر.ک : معتمد الاصول، ج ۱، ص ۴۵۴.
2.. ر.ک : البدر الزاهر في صلوة الجمعة و المسافر، ص ۳۱۱؛ القواعد الفقهيه، ج ۴، ص ۳۵۴؛ منتهي الاصول، ص ۶۱۹.
3.. سوره بقره، آيه ۲۶.
4.. تفسير القمي ، ص ۲۰.
5.. مولي الصادق جعفر بن محمد عليه السلام و من قبله كان مولي بني أسد كوفي بزاز، ضعيف جداً لا يعول عليه. له كتاب يرويه جماعة. قال سعد: هو من غني و ابن أخيه (أخته) عبد الحميد بن أبي الديلم. أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان، قال: حدثنا علي بن حاتم، قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن جعفر، عن أبيه، عن أيوب بن... ، عن صفوان بن يحيي، عن أبي عثمان معلي بن زيد الأحول، عن معلي بن خنيس بكتابه (رجالالنجاشي، ص ۴۱۷).