علامه شوشتري مينويسد:
استقصاي تحريفات سندها و در هم آميختگي آنها، تأليف کتاب جداگانه را ميطلبد و صاحب معالم، کتاب المنتقي را براي جمع مقداري از آن نگاشته است.۱
بدين ترتيب، بررسي آفت تصحيف در روايات براي آشنايي با کيفيت تعامل با احاديث تصحيف شده و در نهايت، فهم درست آنها ضرورت مييابد. اين نوشتار پس از مفهومشناسي تصحيف، انواع و پيامدهاي نامطلوب آن را بررسي خواهد کرد و در پي آن به بررسي و پژوهشي درباره راهکارهاي شناسايي و تصحيح روايات تصحيف شده خواهد پرداخت.
تعريف تصحيف و مصحَّف
«تصحيف» در لغت، به معناي خطا کردن در خواندن و نوشتن بر اثر شباهت حروف، تغيير دادن کلمه با کم يا زياد کردن نقطههاي آن است۲ و «مُصحَّف»، کلمه و يا عبارتي است که هنگام نوشتن يا خواندن تغيير داده شده باشد؛ مثل عبد و عيد و در اصطلاح حديثپژوهان، حديثِ «مُصحَّف» حديثي است که قسمتي از سند يا متن آن (به طور سهوي) به کلمه يا عبارت مشابه آن تغيير يافته باشد: «المُصحَّف: هو ما غُيرَ سندُه أو متنُه بما يناسِبُه خطَّاً و صورةً».۳ و اين امر گاهي در سند و گاه در متن رخ ميدهد. برخي مُحرَّف را به مصحَّف هم اطلاق نمودهاند۴ و برخي به حق، ميان اين دو تفاوت قايلاند؛۵ چرا که در روايتِ محرَّف، شخص تحريفکننده، قصد تحريف و تبديل داشته، ولي در تصحيف، قصد تغيير نداشته است. بنا بر اين، هر گاه تغييري در روايات ملاحظه شد و شواهدي بر تغيير عمدي آنها وجود نداشته باشد، آن را بر تصحيف حمل نموده و در صورتي که شواهدي بر جعلي بودن و تغيير عمدي روايات باشد، آن را محرّف ميدانيم.
اهميت توجه به آفت تصحيف
بدون ترديد، اندک تغيير در حروف و کلمات، فهم مقصود اصلي معصوم عليه السلام را با مشکل مواجه خواهد کرد و ما را در رسيدن به معنايي درست و مقبول ناکام ميگذارد. از اين رو، توجه به پديده تصحيف به عنوان يکي از آسيبهاي مهم حديث، از اهميت بسزايي برخوردار است؛۶ تا آنجا که گاهي در اثر يک تصحيف
1.. الأخبارالدخيلة، ص۴۸. مؤلف كتاب منتقي الجمان در باره انگيزه خود از تأليف آن مينويسد: «آنچه مرا به تأليف اين كتاب واداشت، آن بود كه ميديدم كار حديث به هم ريخته و از هم گسيخته است تا آنجا كه اشتباه و تصحيف در حديث، شيوع يافته و از خِلال آن دگرگوني و تحريف هم فراوان شده است» (منتقي الجمان في الاحاديث الصحاح والحسان، ج۱، ص۲).
2.. فيومي مينويسد: «التَّصْحِيفُ» تَغْييرُ اللَّفْظِ حَتَّي يتَغَيرَ الْمَعْنَي الْمُرَادُ مِنَ الْمَوْضِعِ وَ أَصْلُهُ الْخَطَأُ يقَالُ «صَحَّفَهُ فَتَصَحَّفَ»، أَي غَيرَهُ فَتَغَيرَ حَتَّي الْتَبَسَ (مصباح المنير، ص۳۳۴؛ مجمع البحرين، ج۵، ص۷۸؛ العين، ج۳، ص۱۲۰؛ لسان العرب، ج۹، ص۱۸۷).
3.. الرعاية، ص۱۱۰؛ الوجيزه، ص۵؛ لب الباب، ص۴۵۶؛ توضيح المقال، ص۲۷۹؛ نهاية الدرايه، ص۳۰۴؛ مقباس الهدايه، ج۱، ص۲۳۷.
4.. توضيح المقال، ص۲۸۰؛ مقباس الهدايه، ج ۵، ص۲۲۳.
5.. توضيح المقال، ج۱، ص۲۴۳.
6.. نتيجه وجود آسيب در حديث، سختفهمي يا محروميت از فهم درست آن است؛ از اين رو، شناخت آفات و پيراستن آنها، كم اهميتتر از شناخت شرايط و به كارگيري زمينهها نيست. آفت هر چيز, عامل مزاحم آن است و هميشه، تأثير عامل مزاحم، بيشتر از عامل مُعِدّ است، چنانكه فردي غذاهاي مفيد و مقوي مصرف كند؛ اما از آن طرف سمّ يا ميكروبي را به طور مرتب وارد بدن نمايد و يا از ورود آنها پرهيز نکند؛ بديهي است که اثر غذاهاي مفيد خنثي خواهد شد. حضرت امير عليه السلام در پاسخ به اين سؤال که واجب چيست و واجبتر كدام است؟ فرمود: واجب اطاعت خدا است و واجبتر ترک گناهان است: «مَا الْوَاجِبُ وَ مَا الْأَوْجَبُ؟ .. أمَّا الواجِبُ فَطَاعَةُ اللّهِ تَعَالَي، وَ أمَّا الْأَوْجَبُ فَتَرْک الذُّنُوبِ». (تحرير المواعظ العددية، ص۳۴۰).