قَالَ لَمَّا هَبَطَ نُوحٌ عليه السلام مِنَ السَّفِينَه غَرَسَ غَرْساً وَ کانَ فِيمَا غَرَسَ الْحَبَلَه... .۱
در وسائل، بدل «الحَبَلَه»،۲ کلمه «النخله» آمده است۳ که اشتراط ذهاب ثلثين در عصير مغلي از تمر را افاده ميکند که اين تصحيف شده است. صحيح اين لفظ، همانطور که در الکافي آمده «الحَبَلَه» است.۴
مؤلف نهج الفصاحه از باب توجه به اهميت تصحيف مينويسد:
خدا ميداند از تغير اِعراب و نقط در احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله چه تحريفها زاده و چه مشکلهاي نگشودني پديد آمده است. در کتابهاي حديث و درايت شمهاي از تحريفهاي مضبوط براي عبرت کسان آوردهاند؛ از جمله در صحيح البخاري هست که پيمبر صلي الله عليه و آله فرمود: «خدا قتل را از مکه نگهداشت». اين در اصل، فيل بوده که خدا از مکه نگهداشت، نه قتل. و از تغيير و افزودن نقطهها فيل به قتل مبدل شده است. در باره يکي از اصحاب پيمبر صلي الله عليه و آله حديثي در متون هست که مردي غبين بود و اين کلمه با غين و با و يا، به معناي مغبون است و در بعضي متون، غبين را تحريف کرده و عنين با عين و نون و يا نوشته و به توضيح آن، نکتهها گفتهاند.
ابو احمد رازي به مجلس محمّد خزيمه شنيده بود که يکي حديث از مختصر فقه مزني ميخواند که: «عمر از آبي که در حر زن ترسا بود، وضو گرفت» و همه را خنده گرفت. به قرينه پيداست که حر «جر» بوده که به معناي کوزه است و سقوط نقطه کوزه را چيزي کرده که نبايد گفت. محمّد بن عبدوس از شيخ خود شنيده بود که پيامبر÷صلي الله عليه و آله فرمود: «اذهبوا عنّا»؛ يعني از پيش ما برويد، و اين تصحيف حديث: «ادهنوا غبّا» است؛ يعني دير به دير روغن بزنيد که به دوران وي حمام نبود و شستشوي تن جز به ضرورت نميکردند و روغن زدن وسيله آرايش مردمان بود که بعضي زنان مکه نذر کردند تا انتقام کشتگان بدر روغن نزنند و بعضي کسان، چنان در روغن زدن افراط ميکردند که لباسشان چون روغن فروشان بود و پيمبر صلي الله عليه و آله براي پاکيزه ماندن تن و لباس، اين دستور فرموده بود! حامد صوفي از محمّد بن مذکر شنيده بود که پيمبر صلي الله عليه و آله فرمود: «زَرعُنا تَزدادُ حِناً»؛ يعني کجي زراعت ما فزون ميشود و آن گاه قصهاي طولاني گفته بود. ما حصل، اينکه گروهي بودند که زکات غلات خويش نميدادند و صدقه نميکردند و همه زراعتشان روي هم خفت و همه اين قصه بيجا بود که اصل حديث: «زُر غِبّاً تَزدَد حُبّاً» بود که با افزودن يک الف و دو تصحيف از معنا برون شده بود.
ابو منصور محمّد فقيه به عدن يکي را ديده بود که ميگفت: پيمبر صلي الله عليه و آله چون به نماز ميايستاد، بزي برابر خويش مينهاد و چون حديث مورد استشهاد وي را ديد، چنين بود: «کانَ رسولُ اللَّهِ إذا صَلّي نَصَبَ بين يدَيهِ عنَزَه» و اين مرد عنَزه را ـ که نون وسط آن مفتوح است و
1.. الكافي، ج۶، ص۳۹۴.
2.. ابن اثير و جوهري «الحبلة» را به: «القضيب من شجر الأعناب؛ شاخهاي بريده شده از درخت انگور» معنا نمودهاند. (النهاية، ج۱، ص۳۳۴؛ صحاح اللغة، ج۴، ص۱۶۶۵).
3.. وسائل الشيعة، ج۲۵، ص۲۸۶.
4.. الطهارة، ج۳، ص۲۰۰.