در الکافي و المحاسن۱ در همين حديث، به جاي «و حبالک»، و «خيامک» است؛ يعني خيمهات را بردار، از جهات دفع سرما و گرما و تصحيف از نساخ شده است... و «ابرتک»؛ يعني سوزن و ريسمان را بردار، از جهت دوختن رخوت، و از قلم نساخ اين کتاب افتاده است و در الکافي و المحاسن برقي هست و محتمل است که صدوق انداخته باشد و اکتفا به «محرزک» کرده باشد، و ريسمانها بردار، از جهت دوختن و سر دوز، و درفش و جوال دوز و امثال اينها بردار، از جهه دوختن مشک و جوال و غير آن؛ اگر چه غالبا اطلاق بر چيزي ميکنند که پوست را به آن ميدوزند؛ مانند درفش و سوزن بزرگ و اظهر آن است که نساخ انداخته باشند،... برقي ذکر کرده است که بعضي از مشايخ در اين حديث روايت کردهاند لفظ «و فرسک»، يعني با اسب به سفر رو که بهترين مرکبهاست در سفر؛ اگر بسيار دشمن باشد صاحبش را بيرون ميبرد، و در بعضي از نسخ «و قوسک» است، يعني چنانکه در المحاسن است و ظاهراً نساخ تصحيف کردهاند؛ يعني کمان و تير نيز با خود بردار.۲
در حديثي از امام باقر عليه السلام در باره زمان شهادت حضرت فاطمه عليها السلام آمده است:
تُوُفِّيتْ وَ لَهَا ثَمَانَ عَشْرَه سَنَه وَ خَمْسَه وَ سَبْعُونَ يوْماً۳؛
حضرت فاطمه عليها السلام به هنگام رحلت هجده سال و هفتاد و پنج روزه بود.
علامه شوشتري بر اين باور است که در اين حديث، با توجه به قراين، کلمه تسعون به سبعون تغيير يافته است.۴ محدث قمي نيز مينويسد:
صدر روايت سبع، يعني هفت بوده، تصحيف به تسع، که نه است. و غفلت از اين تصحيف شده و در باب نهم آن حديث ذکر شده و اين تصحيف شايع است، به جهت شباهتي که ما بين لفظ سبع و تسع است بخصوص در خطوط قديم و به همين ملاحظه بعضي جمع کردهاند ما بين رواياتي که در باب وفات حضرت فاطمه ـ صلوات اللَّه عليها ـ وارد شده که در بعضي روايات است که آن مخدّره در سوم جمادي الآخر وفات فرموده و در روايات ديگر است که مدّت مکث آن حضرت در دنيا بعد از پدر بزرگوار خود، هفتاد و پنج روز بوده که در ايام البيض جمادي الاولي واقع ميشود؛ گفتهاند که روايت خمسة و تسعين بوده تصحيف شده به خمسة و سبعين؛ يعني آن حضرت نود و پنج روز بعد از پدر بزرگوار خود مکث کرد و بنا بر اين، وفات فرموده در سوم جمادي الآخره.۵
پيامدهاي تصحيف
بدون ترديد، بسياري از احاديث معصومان عليه السلام تصحيف شده و نقل درست آن به دست ما نرسيده است که اين امر آثاري را در پي داشته و خواهد داشت. در اينجا به برخي از آنها اشاره ميشود:
1.. الكافي، ج۸، ص۳۰۳، ح۴۶۶؛ المحاسن، ج۲، ص۳۶۰، ب۲۲.
2.. لوامع صاحبقراني، ج۷، ص۳۶۲.
3.. الكافي، ج۱، ص۴۵۷.
4.. الاخبار الدخيلة، ج۱، ص۵۱.
5.. نزهة النواظر في ترجمة معدن الجواهر، ص۹۲؛ ر.ک: شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور، ج۱، ص۸۰ .