اعتبارسنجي انگاره ستايش امام علي عليه السلام از خليفه دوم بر پايه خطبه 228 نهج البلاغه - صفحه 54

5. معرفة الصحابه

ابو نعيم احمد بن عبدالله الاصفهاني(م 430 ق) در کتاب معرفة الصحابة داستان پيش گفته را با سندي متفاوت، از «اوفي بن حکيم» نقل کرده است. وي مي گويد: وقتي عمر هلاک شد، علي عليه السلام در حالي که غسل کرده بود، بر ما وارد شد. پس نشست و مدتي سر به زير انداخت، آن‌گاه سر برداشت و گفت:
لله دَرُّ باکية عمر، قالتْ: واعمراه! قوم الاود و أبرأ العمد، واعمراه! مات نقي الثوب قليل العيب، واعمراه! ذهب بالسنة و أبقي الفتنة؛
خدا گريه کننده عمر را خير دهد! گفت: دريغا بر عمر! کجي را راست کرد و درد را درمان ساخت. دريغا بر عمر! پاک جامه و کم عيب مرد. دريغا بر عمر! سنت را برد و فتنه را باقي گذاشت. ۱
گفتني است ابن عساکر شافعي (م 571 ق) ماجراي ياد شده را در تاريخ مدينة دمشق دو بار گزارش کرده است که يک بار به روايت «اوفي بن حکيم» و بار ديگر، به روايت «ابن بحينه» بوده است.۲ احمد بن عبد الله طبري، معروف به محب الدين طبري (م 694 ق) نيز روايت «اوفي بن حکيم» را با اندک تفاوتي در الرياض النضرة في مناقب العشرة نقل کرده است.۳ همچنين اين روايت را ابن اثير (م 630 ق) در الکامل و ابن کثير(م 774 ق) در البداية و النهاية به نقل از طبري۴ و جلال الدين سيوطي(م911 ق) در جامع الاحاديث و متقي هندي(م975 ق) در کنز العمال به نقل از ابونعيم اصفهاني ذکر کرده‌اند.۵

نتايج بررسي مصادر و منابع

با بررسي تاريخ الطبري۶ و ديگر منابع نام برده، چنين به دست مي‌آيد که پس از مرگ خليفه دوم، زني که از او با نام «ابنة ابي حثمة» ياد شده است، جملاتي را در رثاي عمر بر زبان جاري ساخت که امام علي عليه السلام ـ در شرايطي که مغيره بن شعبه و ديگر راويان توصيف کرده اند ـ همان جملات را تکرار کردند.
اين زن ـ که پدرش «ابوحثمة بن حذيفة بن غانم» و مادرش کنيزي از قبيله تنوخ و از اسيران جنگي اعراب بود۷ ـ «ليلي» نام دارد که از او در باره اسلامِ عمر بن خطاب روايتي نقل شده است.۸ وي

1.. معرفة الصحابة، ج۱، ص۲۱۷.

2.. تاريخ مدينة دمشق، ج۴۴، ص۴۵۷ و۴۵۸

3.. الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج۱، ص۱۹۷.

4.. الكامل في التاريخ، ج‏۳، ص۶۱؛ البداية و النهاية، ج‏۷، ص۱۴۰.

5.. جامع الاحاديث، ج۳۲، ص۲۴؛ کنزل العمال، ج۱۲، ص۷۰۰.

6.. اهميت تاريخ الطبري در ميان منابع ياد شده از اين جهت است که اين کتاب يکي از مصادر سيد رضي بوده است (ر.ک: نهج البلاغه، قصار ۳۷۳). و لذا اين احتمال که سيد رضي، خطبه مورد نظر را از تاريخ الطبري اخذ کرده باشد، بسيار است.

7.. ر.ک: الطبقات الکبري، ج۸، ص۲۱۰.

8.. خلاصه روايت از اين قرار است که وقتي دختر ابي حثمه به همراه شوهرش آماده هجرت به حبشه بود، عمر بن خطاب ـ که تا آن روز مشرک بود ـ او را مي‌بيند و از علت رفتنش سؤال مي‌کند. دختر ابي حثمه پس از پاسخ مي‌گويد: احساس کردم که در او رقّت ايجاد شده و دلش براي پذيرش اسلام نرم شده است. (ر.ک: السيرة النبوية، ج۱، ص۳۴۳ ؛ أسد الغابة، ج۶، ص۲۵۷).

صفحه از 66