ساخت و در واقع، آن کلمات به او الهام شده بود. ۱ بر اين اساس، اين برداشت شکل ميگيرد که تکرار سخنان ندبهگر خليفه از سوي علي عليه السلام به معناي تأييد آن اوصاف بوده است و امام عليه السلام آن کلمات را مرتبهاي فراتر از توان بشري ميدانست.
بايد اظهار داشت که اين نگاه نادرست به عبارت ياد شده، از اين جهت ناشي شده است که برخي با اعتماد کامل به اهل لغت، سخن آنان در اين باره را بدون تأمل پذيرفتند، در صورتي که اگر در کلام آنان دقت شود، متوجه مي شويم که اين معنا، تفسير شخصي بعضي از اهل لغت بوده است، نه معناي حقيقي آن واژگان؛ زيرا با تتبّع در استعمالات ماده «قول» در باب تفعيل در مييابيم که اين کلمه به معناي تلقين کردن، تعليم دادن و آموزش آنچه بايد گفت، به کار ميرفته است. ۲ اما برخي از لغويون با اشاره به حديث پيش گفته، آن را از جانب خود تفسير کرده و به معناي الهام و غيره گرفتهاند. چنان که ابن قتيبه آورده است:
في حديث عمر أن نادبته قالت: وا عمراه! أقام الأود و شفي العمد فقال علي عليه السلام : أما والله ما قالتهُ و لکنَّها قُوِّلَتهُ ... و أما قول علي عليه السلام : «ما قالته و لکنها قولته»، فإنه أراد: ما هي قالته و لکنها ألقي علي لسانها کأنّ الله جل و عز ألقاه عليه. يقال: أقوَلتُ فلانا کذا و کذا و قوَّلتُهُ إذا لَقَّنتَهُ الشئَ فقالَهُ. ۳
به روشني پيداست که ابن قتيبه پس از اشاره به حديث، با عبارت «فإنّه أراد....» به بيان ديدگاه و تفسير خود پرداخته و سپس معناي واژه را بيان کرده است. از اين رو، آنچه مربوط به رأي شخصي وي بوده با معناي واقعي کلمه در هم آميخته است.
همچنين جار الله زمخشري در الفائق، پس از ذکر معناي کلمه «قوّل» به بيان مراد خود پرداخته و گفته است:
«قوّلتَهُ الشيءَ و أقولتَهُ: إذا لقَّنتَهُ إياه و ألقيتَهُ علي لسانه و المعني أن الله أجراه علي لسانها. ۴
ابن اثير جزري در النهايه نيز اين چنين برخورد کرده و بعد از ذکر معناي واژه «قوّل» آن را از جانب خود تفسير کرده است:
و في حديث علي عليه السلام سمع امرأة تندب عمر فقال: «أما والله ما قالتهُ و لکن قُوِّلَتهُ» أي: لُقّنتهُ و عُلّمتهُ و اُلقي علي لسانها، يعني من جانب الالهام أي: أنه حقيق بما قالتهُ فيه. ۵
1.. ر.ک: النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج۴، ص۱۲۳.
2.. چنان كه زبيدي به نقل از يكي از لغت شناسان كهن آورده است: «و قال شمر: تقول: قوّلني فلان حتي قلت: أي علّمني و أمرني أن أقول» (تاج العروس، ج۱۵، ص۶۳۹).
3.. غريب الحديث، ج۱، ص۲۹۱.
4.. الفائق في غريب الحديث، ج۱، ص۵۹.
5.. النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج۴، ص۱۲۳.