احادیث داستانی ماجرای یونس(ع)

ماجرای حضرت یونس در قرآن کریم آمده است و این حدیث آن را بیان کرده است.

عیون أخبار الرضا(ع) عن علی بن محمّد بن الجهم:

حَضَرتُ مَجلِسَ المَأمونِ وعِندَهُ الرِّضا عَلِی بنُ موسی(ع)، فَقالَ لَهُ المَأمونُ: یابنَ رَسولِ اللّهِ، ألَیسَ مِن قَولِک إنَّ الأَنبِیاءَ مَعصومونَ؟ قالَ: بَلی، قالَ:... فَأَخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَـضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیهِ»؟

فَقالَ الرِّضا(ع): ذاک یونُسُ بنُ مَتّی(ع)«ذَّهَبَ مُغَاضِبًا»لِقَومِهِ،«فَظَنَّ»بِمَعنَی استَیقَنَ«أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیهِ»؛ أی لَن نُضَیقَ عَلَیهِ رِزقَهُ، ومِنهُ قَولُهُ عز و جل:«وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ»؛ أی ضَیقَ وقَتَّرَ،«فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ»ـ أی ظُلمَةِ اللَّیلِ وظُلمَةِ البَحرِ، وظُلمَةِ بَطنِ الحوتِ ـ:«أَن لَا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»بِتَرکی مِثلَ هذِهِ العِبادَةِ الَّتی قَد فَرَّغتَنی لَها فی بَطنِ الحوتِ، فَاستَجابَ اللّهُ لَهُ وقالَ عز و جل:«فَلَوْلَا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَی یوْمِ یبْعَثُونَ».[۱]

فَقالَ المَأمونُ: للّهِِ دَرُّک یا أبَا الحَسَنِ.

عیون أخبار الرضا(ع) ـ به نقل از علی بن محمّد بن جهم ـ:

به مجلس مأمون وارد شدم. امام رضا(ع) نزد او بود. مأمون به او گفت: ای پسر پیامبر خدا! آیا تو نمی گویی [و معتقد نیستی] که پیامبران معصوم اند؟

فرمود: «چرا».

مأمون گفت:... پس مرا از این سخن خدای عز و جل باخبر کن که: «و ذو النون را [یاد کن] آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم».

امام رضا(ع) فرمود: «مراد، یونس بن متّاست که از قومش «به خشم آمد و رفت و پنداشت»، یعنی: یقین داشت «که ما هرگز بر او تنگ نمی گیریم» یعنی: هرگز روزی اش را بر او تنگ نمی کنیم. شاهدش، این سخن خدای عز و جل است که: «و امّا آن گاه او را گرفتار کرد و روزی اش را بر او تنگ نمود»، یعنی: او را در مضیقه و تنگی قرار داد. «پس در تاریکی ها ندا در داد» یعنی: در تاریکی شب و تاریکی دریا و تاریکی شکم ماهی «که معبودی جز تو نیست. منزّهی تو! راستی که من از ستمکاران بودم»؛ زیرا چنین عبادتی را که در شکم ماهی فرصتش را برایم فراهم نمودی، ترک کردم. پس خداوند، دعای او را مستجاب کرد و فرمود: «اگر او از زمره تسبیح کنندگان نبود، قطعا تا روزی که برانگیخته می شوند، در شکم ماهی می ماند».

مأمون گفت: آفرین بر تو، ای ابو الحسن!


[۱]. الصافات: ۱۴۳ و ۱۴۴.