اقسام بدن انسان و نقش آنها در دنيا، برزخ و قيامت - صفحه 113

مرحوم استاد مطهري در باره عالم مثال مي‌گويد :
از نظر حكماى اشراق و هم از نظر عرفا، عالم ديگرى غير از عالم عقول مجرده كه متوسط ميان عالم عقول و عالم طبيعت است، وجود دارد كه عالم مثال مقدارى است. اين عالم، متوسط است ميان عالم عقول مجرده و عالم طبيعت.اين عالم از قوه و حركت و زمان و مكان مجرد است، اما از ابعاد مجرد نيست. اين عالم، جسمانى هست ولى مادى نيست۱ .
در عالم مثال ابعاد جسمانى هست، ولى ماده و حركت نيست.۲
علاوه بر اشراقيان و عارفان، ملّا صدراي شيرازي (صدر المتألهين) نيز از ديگر معتقدانِ عالم مثال است:
ملاصدرا و حكماى پيرو او [معتقدند به] صورت‌هاى جسميه‏اى كه صورت محض هستند، يعنى مركب از ماده و صورت نيستند، مثل جسم برزخى خود انسان يا مثل همه عالم برزخ و عالم مثال.۳
عالم بين عالم حسّ و طبيعت و عالم عقل را صدرا عالم اجسام مجرده ناميده است كه موجودات در مراتب سير تكاملى خود ابتدا بدان عالم اتصال يابند كه آن را عالم حيوانى ادراكى ناميده‏اند و در آن عالم ماده نيست و مقدار هست.۴
ملاصدرا خود در الأسفار الأربعه، عالم مثال و موجودات مثالي را چنين‌توصيف‌ مي‌كند:
حكماي بزرگ پيشين و متألّهينِ اهل ذوق وكشف معتقد بودند كه موجودات اين‌ عالم‌ در مكان‌ و جهتي قرار ندارند، بلكه اين عالم،‌ واسطه‌ بين‌ عالم‌ عقل‌ و عالم ‌حس‌ است‌، زيرا موجودات‌ عقلي كاملاً مجرد از ماده‌ و آثار آن‌ مانند مكان‌ وشكل‌ و كميت و رنگ‌ و نور هستند و موجودات‌ حسي، غرق‌ در اين‌ اعراض‌اند؛ اما اشباح‌ مثالي كه‌ در آن‌ عالم‌ قرار دارند، گونه‌اي از تجرد دارند؛ زيرا در جهت‌ خاصي قرار ندارند و محاط در مكاني نيستند. نيز گونه‌اي از تجسم‌ دارند؛ زيرا داراي شكل‌ و مقدارند.۵
مرحوم‌ سيدجلال‌الدين‌ آشتياني در مواضع‌ متعددي از مقدمه‌ و توضيحات‌ خود بر رساله‌ نوريه‌ در عالم‌ مثال (تأليف‌ بهايي لاهيجي‌)، به‌ تجرد نسبي عالم‌ مثال‌ ـ كه‌ بدن‌مثالي، مصداقي از آن‌ است‌ ـ تصريح‌ مي‌‌كند:
حكماي معتقد به‌ عوالم‌ سه‌گانه‌ از براي هر فردي از انواع‌ مادي، فردي ‌مجرد از ماده‌، ولي ‌در قالب‌ جسم‌ و مقدار و شكل‌ و رنگ‌ قايل‌اند كه‌ فيض‌ وجود ازعقول‌ متكافئه‌ عرضيه‌ از طريق‌

1.. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏۶، ص ۱۰۶۰ ـ ۱۰۶۱.

2.. همان، ج ۸ ، ص ۲۵۷.

3.. همان، ص ۲۷۰.

4.. فرهنگ اصطلاحات فلسفى ملاصدرا، ص ۳۱۴، مدخل «عالم اجسام مجرده».

5.. ج ۱، ص ۳۰۰.

صفحه از 130