اقسام بدن انسان و نقش آنها در دنيا، برزخ و قيامت - صفحه 122

هنگامي که خدا ذرّات (ابدان ذرّي) را آفريد و از آنان پيمان گرفت، آنها را در صلب آدم عليه السلام نيافريد و آنان همان نطفه‌هايي‌اند که پيش از دميده شدن روح و حيات و بقا، عزل و سقط مي‌شوند.1
11‌. علاوه بر رواياتي که در آنها واژه ذرّ يا بدن (به معناي بدن ذرّه‌اي) به کار رفته است، احاديثي فراوان و متواتر از خلق وجودي به نام «طينتِ» انسان‌ها (چه معصوم و چه غير معصوم) سخن گفته‌اند.2 طينت از طين (به معناي گِل) گرفته شده است. بر اساس روايات معصومان، طينت هر انسان، در واقع، همان ماده‌اي است که اساس آفرينش بدن ذرّه‌اي را تشکيل مي‌دهد و حقيقت اصلي و جوهره مادي پيکر هر فرد ـ و به تعبيري ـ گِلِ سرشتِ جسمانيِ اوست؛ يعني آن چه از مجموع احاديث به دست مي‌آيد، اين است که خداوند ابتدا از ماده و در طيّ مراحلي خاص، براي هر فرد، جوهري به نام طينت او را ساخته و سپس از آن طينت، بدن ذرّه‌اي وي را خلق كرده است و بدن ذرّه‌اي به نطفه بدل مي‌شود و بدن مادري از آن متولد مي‌گردد. بدين ترتيب، آفرينش طينت و بدن ذرّه‌اي هر فرد، تقدم زماني بر بدن مادري او دارد. اما از آنجا که طينت هر فرد، ماده اصلي بدن ذرّه‌اي اوست و اين دو ارتباطي تنگاتنگ و جدا نشدني با يکديگر دارند. از اين رو، همان طور که در برخي از روايات هم آمده است، وجود طينت، حاکي از وجود بدن ذرّه‌اي و گاه به جاي آن آمده است. بنا بر اين، تمام احاديث مربوط به طينت، وجود عنصري مادي را که مقدم بر بدن مادري و محور آفرينش آن است، اثبات مي‌کند.
از سوي ديگر، در بسياري از دعاها و زيارات مربوط به چهارده معصوم اين مضمون را مشاهده مي‌کنيم :
أَشْهَدُ أَنَّک كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْک الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا...؛
شهادت مي‌دهم که شما نوري بوديد که در صلب پدراني بزرگوار و رحم مادراني پاک قرار داشتيد و آلودگي‌هاي دوران جاهليت، شما را نيالود... .
بديهي است که آنچه از وجود معصومان، از طريق اصلاب و ارحام اجدادشان، نسل به نسل منتقل مي‌شود تا به والدين آنها برسد؛ نه روح مجرد آنان که بي مکان است، و نه بدن مادري‌شان، بلکه فقط مي‌تواند وجودي باشد که قابليت استقرار در صلب و رحم را داشته باشد که بر اساس روايات، يکي از مصاديق آن، همان طينت و بدن ذرّه‌اي پاک و مطهر آنان است که از شدت طهارت و خلوص، از آن به نور تعبير شده است3 و پس از انتقال‌هاي متوالي به پدرشان منتقل مي‌شود و با بدل شدن به نطفه پدر و استقرار در رحم مادر، اساس تکوين بدن مادري آنها مي‌شود.

1.. قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ»، فَقَالَ: «الْمُخَلَّقَةُ» هُمُ الذَّرُّ الَّذِينَ خَلَقَهُمُ اللَّهُ فِي صُلْبِ آدَمَ عليه السلام أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْميثَاقَ، ثُمَّ أَجْرَاهُمْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ وَ هُمُ الَّذِينَ يَخْرُجُونَ إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى يُسْأَلُوا عَنِ الْميثَاقِ، وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ» فَهُمْ كُلُّ نَسَمَةٍ لَمْ يَخْلُقْهُمُ اللَّهُ فِي صُلْبِ آدَمَ ع حِينَ خَلَقَ الذَّرَّ وَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْميثَاقَ، وَ هُمُ النُّطَفُ مِنَ الْعَزْلِ وَ السِّقْطُ قَبْلَ أَنْ يُنْفَخَ فِيهِ الرُّوحُ وَ الْحَيَاةُ وَ الْبَقَاءُ (الکافي، ج ۶، ص ۱۲).

2.. براي اطلاع از روايات مربوط به طينت، ر.ک: بحار الانوار، ج ۵ باب ۱۰ و ج ۱۵ باب ۱ و ج ۲۵ باب ۱.

3.. روايات طينت مشعر بر اين است که يکي ديگر از مصاديق آن، نور خاصي است که همراه با طينت معصومان است و با اين طينت نسل به نسل منتقل مي‌شود تا به والدين بي واسطة آنان برسد.

صفحه از 130