تقيه زماني است که فرد در بين گروهي کافر واقع شده و از آنها بر مال و جانش بيم دارد. پس با زبان با آنها مدارا ميکند؛ به اين گونه که سخني که عداوت را آشکار ميکند، بر زبان نياورد. بلکه همچنين جايز است سخنان محبت آميز و دوستانه بگويد؛ به شرط آن که خلاف آن را در دل پنهان دارد. پس اگر از آنچه گفته برگردد، تأثير تقيه تنها در ظاهر است، نه در احوال قلب.
نيز رشيد رضا ميگويد:
و هي (اي التقية) ما يقال او يفعل مخالفاً للحق لأجل توقي الضرر؛۱
تقيه آن است که چيزي گفته ميشود يا مورد عمل قرار ميگيرد که مخالف حق است؛ براي پرهيز از ضرر.
علماي شيعه نيز در تعريفاتي مشابه، همين مطلب را بازگو کردهاند؛ مثلاً شيخ مفيد ميگويد:
التقية: کتمان الحق و ستر الاعتقاد فيه و مکاتمة المخالفين و ترک مظاهرتهم بما يعقب ضرراً في الدين او الدنيا...؛۲
تقيه، پنهان کردن حقيقت و پوشاندن عقيده در آن است و پنهان کردن از مخالفان و آشکار نکردن بر آنها به خاطر ضرري که براي دين يا دنيا دارد... .
يا شيخ انصاري و آيت الله خويي ميگويند:
التحفظ عن ضرر الغير بموافقته في قول او فعل مخالف للحق؛۳
دوري کردن از ضرر ديگري با موافقت نمودن با او در سخن و کردارِ مخالف حق و حقيقت.
نيز طبرسي ميفرمايد:
التقية: الاظهار باللسان خلاف ما ينطوي عليه القلب للخوف علي النفس؛۴
تقيه آن است که به خاطر ترس از جان با زبان چيزي را بگويي که خلاف آن در دلت باشد.
علامه طباطبايي نيز ميفرمايد:
إن التقية انما توجب صورة الولاية في الظاهر دون حقيقتها؛۵
تقيه تنها موجب دوستي و ولايت ظاهري ميشود، نه حقيقي.
1.. المنار، ج۳، ص ۲۸۰.
2.. تصحيح اعتقادات الاماميه، ص ۱۳۷.
3.. التقية، ص۳۷؛ کتاب الصلاة، ج۲، ص ۴۷۶ ؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص ۴۵۳.
4.. مجمع البيان، ج ۲، ص ۲۷۲.
5.. الميزان، ج۳، ص ۱۵۲.