را انتخاب کنيم؛۱ و از ميان دو يا چند تبيين منطقاً معقول، آن را که برتر ميشماريم، بپذيريم و مدلل سازيم؛ براي مثال، در انجيل متي اين تعليم از حضرت عيسي به دست داده شده است:
با شرير مقاومت مکنيد، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند، ديگري را نيز به سوي او بگردان و اگر کسي خواهد با تو دعوا کند و قباي تو را بگيرد، عباي خود را نيز بدو واگذار.۲
بيشتر اين گفتار به نوعي تفسير شده است که گويي مروج خفت و خواري و مشوق ستمپذيري است و بر اساس آن، کل اخلاق مسيحي تحقير شده است؛ حال آن که، طبق اصل حمل بر صحت، از اين سخن تفسير موجهتري ميتوان به دست داد و طبق تفسير جان ناس، گفت هدف اين تعليم آن است که انسان نبايد در پي کينهتوزي و انتقام برآيد و بدين ترتيب، زندگي خود را تلخ و وقتش را تلف سازد. ۳ همچنين بر اساس تفسير همفري کارپنتر، ميتوان مدعي شد که مقصود حضرت عيسي آن است که تنها تبعيت خشک و خالي از شريعت به نحوي که در تورات آمده کافي نيست، بلکه متدين حقيقي بايد فراتر از احکام شريعت و مقابله به مثل برود.۴ در اين جا سه تفسير همعرض داريم که اصل حمل بر صحت ما را به سوي دومي و بيش از آن به طرف تفسير سومي دعوت ميکند. از قضا، مرحوم علامه محمد جواد بلاغي ميکوشد تا اين سخن را بر اساس حمل بر صحت تفسير کند و بر آن است که مراد حضرت مسيح بيتوجهي به احکام شريعت يا کنار نهادن قوانين نيست، بلکه بايد سخن وي را به معناي تعليمي اخلاقي و تأکيد بر فضيلت عفو و بخشش دانست و آن را نزديک به حکم قرآن در باب بخشش در مقام قصاص تفسير کرد.۵
2. پرهيز از مغالطه آدمک پوشالي
دومين الزام کاربست اصل حمل بر صحت، کنار نهادن آفتي است به نام مغالطه آدمک پوشالي.۶ ما هنگام بررسي و نقد ديدگاه رقيب بيشتر وسوسه ميشويم تا ضعيفترين تقرير از آن را به دست دهيم و بدين ترتيب، زمينه را براي نقد و ويران کردن آن فراهم سازيم؛ براي مثال، به جاي طرح دقيق ديدگاه مارکس و نقد عالمانه آن، کساني کل نظريه او را به «موضوع شکم» و عصاره نظريه فرويد را مرتبط با «مسائل جنسي» و حاصل ديدگاه داروين را «حيوانيت داروين»
1.. Informal Logic: A pragmatic approach, p.۱۴۲.
2.. انجيل متي، باب ۵، آيات ۳۸-۴۲، در کتاب مقدس، ص۱۰۹۱.
3.تاريخ جامع اديان، ص۶۰۱.
4.. عيسي، ص۸۹.
5.. انديشهنامه علامه بلاغي، ص۲۴۱.
6.. The straw man fallacy.