شمرده و سپس با نقد ديدگاهي که شکستش از آغاز آشکار است، کار خود را پايانيافته دانستهاند.۱
اين کار افزون بر آن که از نظر اخلاقي نادرست است، از منظر معرفتي کارآمد نيست؛ زيرا به فرض ديدگاهي که اين گونه معرفي کردهايم، ويران سازيم، در نهايت چيزي را نقد کردهايم که حريف از دفاع نکرده است و همچنان ديدگاه رقيب در برابر ما بر سر پاي خود ايستاده است. به همين سبب، بَگيني و فُسل به درستي آدمک پوشالي را آفت تفسير به احسن دانسته و از آن پرهيز دادهاند. در مقابل، پرهيز از اين مغالطه هم التزام ما را به اخلاق پژوهش و نقد نشان ميدهد و هم در عمل به سود ماست؛ زيرا اگر موفق به بهترين تقرير از ديدگاه حريف و نقد آن بشويم، روايتهاي ضعيف آن را نيز طبيعتاً نقد کردهايم.۲
موانع
طبق اين اصل حمل بر صحت، بايد همواره بکوشيم تا رفتار، گفتار، يا نوشتار ديگران را به بهترين شکل ممکن تفسير کنيم و در نهايت تفسيري معقول از آن به دست دهيم. با اين حال، چنين اتفاقي در عمل گاه رخ نميدهد و تفسيري بدبينانه و ناروا از گفتار و رفتارشان به دست ميدهيم که خود بعدها متوجه خطاي خويش ميشويم و گاه اين خطا نيز بر ما پنهان ميماند. اين اتفاق به دلايلي رخ ميدهد که مهمترين آنها عبارتاند از: 1. خطاي بنيادي اِسناد، 2. قياس به نفس، 3. دوري افقها، و 4. سوگيري تأييد.
1. خطاي بنيادي اِسناد
معمولاً با مشاهده رفتار و شنيدن گفتار ديگران در پي تفسير آنها بر ميآييم و ميکوشيم تا علت آن رفتار و گفتار را کشف کنيم. به اين فرايند، در روانشناسي اجتماعي، اِسناد۳ گفته ميشود.۴ از آن جا که بيشتر اطلاعات کافي و جامعي در باره انگيزههاي رفتار ديگران نداريم، بخش وسيعي از داوريهاي ما بر اساس اِسناد صورت ميگيرد. مطالعات اوليه فريتس هايدر۵ در زمينه اِسناد مايه تعميق اين مسئله شد و او را به طرح ايده خطاي بنيادي اِسناد هدايت کرد. وي دريافت که مردم بيشتر هنگام تلاش در جهت فهم و تفسير علت اقدامات ديگران، از دو الگو بهره ميبرند. گاه براي تفسير رفتار کسي به ويژگيها و صفات شخص فاعل استناد و ادعا ميکنند وي
1.. براي مثال، ر.ک: اين سه نفر يهودي: مارکس، فرويد، درکيم، محمد قطب، ترجمه محمد علي عابدين، تهران، مرکز نشر انقلاب، ۱۳۵۹، مقدمه مترجم، ص۱۲-۱۳.
2.. The Philosopher's Toolkit: A compendium of Philosophical Concepts and Methods, p.۱۱۴.
3.. Attribution.
4.. Social Psychology, p.۱۲۷.
5.. Fritz Heider.