اصولاً شخصيتي دارد که اين گونه رفتارها از او سر ميزند، و گاه نيز ممکن است به عوامل و شرايط بيروني استناد کنند و رفتاري را زاده عوامل متغير بيرون از سرشت فرد بدانند. با توجه به اين دو اِنگاره۱ يا الگو شاهد دو نوع اِسناد خواهيم بود: اِسناد موقعيتي،۲ و اِسناد سرشتي.۳ اما در ترجيح يک الگو بر ديگري، معمولاً از قاعده تفريق۴ يا کسر و انکسار بهره ميگيريم و با توجه به مجموع عوامل، يکي را بر ديگري مرجح ميشماريم؛ براي مثال، اگر قاضياي حکم به قصاص قاتلي دهد، ممکن است دست به اِسناد سرشتي بزنيم و او را سنگدل و يا سرسخت بدانيم؛ اما اگر بدانيم طبق وي قانون ناگزير است پس از اثبات جرمْ حکم به مرگ دهد، ديگر سراغ سرشت او نخواهيم رفت و پاي عوامل بيروني را پيش خواهيم کشيد.۵
با توجه به اين دو الگو، اصولاً بايد بکوشيم با توجه به عوامل مختلف رفتار ديگران را علتيابي کنيم؛ با اين حال، عملاً بيشتر ما در تفسير رفتار ديگران دچار خطاي مکرر و ثابتي ميشويم و جانب يک الگو را بر ديگري مقدم ميداريم و به اين ترتيب به دام خطاي بنيادي اِسناد ميغلتيم. مقصود از خطاي بنيادي اسناد، ۶ آن است که تمايلي نيرومند در ما وجود دارد تا به جاي بررسي عوامل مختلفي که موجب رفتار کسي شده است، بهسرعت آن رفتار يا گفتار خاص را زاده شخصيت و منش يا سرشت آن شخص بدانيم. اين خطا چنان عموميت دارد که «بنيادي» نام گرفته است؛ براي مثال، هنگامي که مشاهده ميکنيم، رانندهاي بهسرعت از چراغ قرمز رد ميشود، بيشتر وي را فردي خاطي و قانونشکن ارزيابي ميکنيم، يعني اين رفتار را زاده صفات و سرشت وي ميدانيم. حال آن که منطقاً اين رفتار علل مختلفي ميتواند داشته باشد؛ مانند آن که وي متوجه قرمز بودن چراغ نشده باشد يا در وسط چهارراه ناگهان چراغ قرمز شده باشد يا آن که در مجموع فردي مقرراتي است، اما به دليل مشکلي که برايش پيش آمده، عجله کرده و از چراغ قرمز رد شده است. همه اينها احتمالاتي معقول و منطقي هستند و طبق اصل حمل بر صحت ميتوانند گزينههاي خوبي براي تفسير ما باشند. با اين همه، معمولاً اين قبيل رفتارها، زاده قانونگريزي شخص قلمداد ميشود، به خصوص در مواردي که ممکن است هرگز آن فرد را پيشتر از اين حرکت نديده باشيم.
دليل خطا بودن اين نوع اِسناد آن است که ما معمولاً در اين قبيل مواقع دچار نوعي دوگانگي در قضاوت هستيم و اگر خودمان همان حرکت را انجام دهيم؛ مثلاً از چراغ قرمز رد شويم، و از ما
1.. Pattern.
2.. Situational attribution.
3.. Dispositional attribution.
4.. Subtractive rule.
5.. Social Psychology, ۱۲۸.
6..Fundamental attribution error.