اصل حمل بر صحت اعتبار و كاربست - صفحه 19

معيارهايي که معقول و پذيرفتني مي‌‌دانيم، بسنجيم و سپس داوري کنيم. از اين رو، عملاً خود را مدار و محور تفسير رفتار ديگران قرار داده‌ايم؛ يعني قياس به نفس. اين آفتي است که ظاهراً از آن پرهيزي نيست و حتي حسن نيت نمي‌تواند خطراتش را بر طرف کند. کافي است داستان آن عابدي را به ياد آوريم که در جزيره‌اي سرسبز به عبادت مشغول بود و آرزو مي‌‌کرد کاش خداي را الاغي بود تا در اين جزيره بچرد و بدين ترتيب علف‌ها تباه نشود. ۱ همچنين چه‌بسا با ديدن کسي که از چراغ قرمز رد مي‌‌شود، قياس به نفس کرده، وي را قانون شکن بدانيم؛ حال آن که ممکن است وي دچار کوررنگي باشد. از قضا تا قرن هيجدهم کوررنگي کشف نشده بود و تصور مي‌‌شد همه انسان‌هاي بينا در تشخيص رنگ‌ها يکسان هستند.۲ يا با مشاهده کساني که در مرگ عزيز از دست رفته خود شادي مي‌‌کنند، ممکن است فکر کنيم که آنان از دست وي راحت شده و شاد هستند. در صورتي که ممکن است علت شادي آنان اين باشد که وي از رنج دنيا رها شده و به نعيم ابدي واصل شده است. ۳
به همين سبب، گاه گفته‌اند که اين اصل، بر اساس نوعي نگرش سلطه‌طلبانه و امپرياليستي استوار است.۴ بدين ترتيب، تأکيد بر مشابهت ديگران با خودمان، راه توجه به تفاوت‌ها را مي‌‌بندد. براي جبران اين نقص، راجر گرَندي۵ اصلي را به نام اصل انسانيت۶ پيشنهاد مي‌‌کند. طبق اين اصل، لازم نيست که ديگران را کاملاً شبيه خودمان بدانيم، بلکه کافي است که توان فهم رفتار آنان را داشته باشيم و فرض را بر اين بگذاريم که رفتارشان قابل فهم است.۷ اين اصل در پي آن است تا به جاي به دست دادن الگويي واحد براي تفسير رفتار ديگران، صور محتمل و معقولي را معرفي کند و افق فهم و تفسير ما را بگستراند. بدين ترتيب، توصيه اصلي اين اصل آن است که ديگران را: «مثل خودتان در نظر آوريد، مگر آن که نتوانيد با اين فرض که آنها مثل خودتان هستند عملشان را توضيح دهيد، يا با فرض اين که آنها متفاوت از خودتان هستند، بهتر بتوانيد عمل آنها را توضيح دهيد». ۸ از اين رو، به جاي آن که فقط بکوشيم رفتار ديگران را بر اساس مشابهت با رفتار خودمان تفسير کنيم، بايد در پي آن باشيم تا فهم‌ناپذيري رفتارشان را به

1.الکافي، ج۱، ص۲۸.

2.. فلسفه امروزين علوم اجتماعي با نگرش چند فرهنگي، ص۱۹۰.

3.براي نمونه، در بخشي از فيلم «رؤياها» [Dreams] ساخته کوروساوا، فيلمساز برجسته ژاپني، رهگذري وارد دهي مي‌‌شود و مي‌‌بيند که اهل دهکده لباس‌هاي زيبايي پوشيده و در مرگ کسي که مرده است شادماني مي‌‌کنند و چون علت آن را مي‌‌پرسد، پاسخ مي‌‌شنود که مرگ براي آنان رهايي از الآم است.

4..The Philosopher's Toolkit: A compendium of Philosophical Concepts and Methods, p.۱۱۵.

5.. Roger Grandy.

6.. Principle of humanity.

7.. فلسفه امروزين علوم اجتماعي با نگرش چند فرهنگي، ص۱۹۱.

8.همان، ص۱۹۲.

صفحه از 26