بر محال ذاتي تعلّق پيدا نميکند. اما مهم آن است که اشکال در اين جا متوجه قدرت الهي نيست، بلکه اشکال در اصل پرسش است. تعبير «لا يکون» در کلام امام به روشني معلوم ميکند که در مورد امور محال، نقص از جانب امر محال است که شيئيت و قابليت وجود ندارد، نه اين که نقص از قدرت خدا باشد؛ و تعبير «لا ينسب إلي العجز» نيز بيانگر همين حقيقت است.
در اين دو پاسخ - که به دو مخاطب مختلف صادر شده - بايد گفت گذشته از تفاوت فهم دو مخاطب، در روايت عبد الله ديصاني، سؤالي که او ميپرسد در مقام انکار بوده و قصد داشته قدرت خداوند را با اين پرسش زير سؤال ببرد، و از اين رو، معصوم عليه السلام بدين صورت پاسخ ميدهند؛ اما وقتي همين سؤال را مخاطب ديگري که نسبت به موضوع خالي الذهن است، از امام عليه السلام ميپرسد، امام به گونه ديگري پاسخ ميدهند.
خصوصيات طبعي
گاهي ويژگيهاي طبيعي و فيزيکي برخي مخاطبان نيز، موجب گونهاي خاص از خطاب معصوم عليه السلام ميشود. يکي از مهمترين اين موارد، رواياتي است که در حوزه مباحث طبي صادر شده است.
در روايات طبي يکي از وجوه قابل بيان آن است که محتواي اين دسته از روايات نظر به ويژگيهاي طبعي خاص مخاطب آن داشته است؛ نه اين که حکمي عمومي و خطابي حقيقي داشته باشد؛ به گونهاي که براي ساير مخاطبان هم حجّيّت داشته باشد.
شيخ صدوق در کتاب الاعتقادات خود در اين باره مينويسد:
اعتقادنا في الأخبار الواردة في الطب أنّها علي وجوه: ...ومنها ما أخبر العالم عليه السلام ما عرف من طبع السائل و لم يتعدّ موضعه، إذ كان أعرف بطبعه منه؛۱
اعتقاد ما درباره اخباري که در مورد طب وارد شده است، اين است که آنها وجوهي دارد: ...و يکي از اين وجوه اين است که عالم (معصوم) عليه السلام با توجه به طبعي که از پرسشگر ميشناسد، خبر داده است؛ [و حکم اين روايات] از آن جايگاه تجاوز نميکند؛ چرا که امام به طبع راوي از خود او داناتر است.
نمونه
در روايات بسياري در مورد خواص طبي و طبعي برخي مواد غذايي يا ميوهها سخن به ميان آمده است. و در برخي، اين خوردنيها، شفاي هر بيماري دانسته شده است.
قال أمير المؤمنين عليه السلام : لعق العسل شفاء من كلّ داء، قال الله تعالي: (يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ
1.. الاعتقادات في دين الإمامية، ص۱۱۵.