اين آيه استناد جستهاند۱ .
نكات تكميلي
شايان ذکر است در بررسي و تحليل مجموع روايات تفسيرگر آيه وراثت کتاب، نکات ذيل قابل توجه است:
از مجموع روايات تفسيرگر آيه وراثت کتاب، به دست ميآيد که اصطلاحات آل محمد، اهل بيت و ذريه رسول خدا بر افراد غير معصوم از اين خاندان نيز اطلاق ميشود. اين عناوين حتي بر افراد ظالم از اين خاندان که به امامت امام زمان خود اقرار نداشته و ديگر ظالمان از اين خاندان نيز اطلاق شده است. اين افراد به اعتبار اين که به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت داده ميشوند، آل ايشان هستند و به اعتبار اين که از طريق ولادت رابطه نسبي با آن حضرت پيدا ميکنند ذريه و اهل بيت رسول خدا به شمار ميآيند.۲
اهل بيت عليهم السلام و ذريه رسول خدا بر چهار گروه هستند. سه گروه از آنان مورد غفران الهي هستند لکن يک گروه از اين لطف محروم هستند و آنان کساني هستند که شمشير از نيام بر کشيده و با اسلاف خود مخالفت نموده و در اثر آن از دايره اسلام خارج شدهاند، چون با ائمه اطهار مخالفت کردهاند. اين گروه از شمول روايات خارج هستند.۳
بالجمله تعظيم و تکريم دو گروه سابق بالخيرات(پيشتازان در خيرات) و مقتصد(ميانه روان) از اهل بيت، به مقتضاي امر نبوي در حديث «أکرموا ذريتي الصالحين لله و الطالحين لي» واجب است؛ چرا که آنان از گروه صالحان هستند. از گروه ظالمان لنفسه اگر مقصود کساني باشند که بعد از شناخت امام زمان خويش، حسنات و سيئاتشان يکسان باشد، يا فردي باشد که گاه عمل صالح و گاه سيئه انجام ميدهد، داخل در غير صالحان(الطالحين) خواهد بود. اين گروه نيز مورد غفران الهي هستند و اکرام و اعظام آنان به خاطر امر رسول خدا صلي الله عليه و آله واجب است، لکن از گروه ظالمان لنفسه اگر مقصود کساني باشند که جاهل به امام زمان خويش هستند و حق ايشان را نمي شناسند، اکرام شان واجب نخواهد بود، حتي اکرام، ياري رساندن و محبت آنان نيز جايز نيست، نه به خاطر خدا و نه به خاطر رسول خدا؛ چرا که اين گروه به خاطر عدم معرفت به امام عصر خويش دشمن خدا و پيامبرش شده و از اين رو، بغض و اهانت به آنان واجب است هر چند که از فرقههاي شيعه اماميه باشد.۴ لکن اگر مقصود از اکرام اين گروه، فقط به سبب انتساب آنان به
1.. بنگريد: الحدائق الناظره، ج۱، ص۲۷- ۲۸؛ وسائل الشيعه، ج۱۸، ص۴۹، «باب وجوب الرجوع في جميع الاحکام الي الائمة»؛ البيان في تفسير القرآن، ص۲۶۷ - ۲۷۰.
2.. ر. ک: «الفوائد في تعظيم الفاطميين»، ص۳۱۴.
3.. ر. ک: همان.
4.. همان، ص۳۱۵- ۳۱۶.