درست نخواهد بود؛ زيرا خودش را از اين خطاب بيرون کرده؛ در حالي که طبق فرض، نماز خودش هم قضا شده است! پس در مضمون خود اين روايات هم تناقض وجود دارد. ضمناً از پاسخ بلال به پيامبر صلي الله عليه و آله يا بايد بپذيريم جوابش به آن حضرت يک نوع بي ادبي بوده که با توجه به سابقه و فضايل بلال، پذيرش چنين امري از او بسيار مشکل است و يا بايد العياذ بالله بپذيريم که سؤال آن حضرت در غير موردش بوده، که چنين چيزي قطعاً محال است.
ايراد ديگري که در مضمون اين دو روايت خودنمايي ميکند، اين است که طبق مفاد آنها پيامبري که نماز شب هم بر او واجب بوده، آيا به خاطر بيداري براي نماز صبح خود محتاج يکي از همراهان خود بوده است؟! به تعبير ديگر، لازم ميآيد که يک انسان معصوم، آن هم با آن همه تقرب و غرق بودن در ياد خدا، براي انجام عبادت خود نيازمند يک انسان معمولي غير معصوم باشد! آيا اين قابل قبول است؟ اصلاً اين چه نوع تقربي بوده که با وجود آن همه سفارش خداوند به بيداري در بخشي از شب براي اقامه نماز شب، حتي براي نماز صبح خود نيز نياز داشته ديگران او را بيدار کنند؟!
3. اگر بپذيريم که نماز صبح آن حضرت قضا شده، بايد بپذيريم که نماز شبش نيز قضا شده است؛ زيرا نميتوان قبول کرد که حضرت براي نماز شب بيدار شده و بعد از ساعاتي راز و نياز با خدا و پيش از اقامه نماز صبح خوابيده و بدين سبب، نمازش قضاشده باشد. اين در حالي است که روايات ياد شده تنها به قضاي نماز صبح آن حضرت اشاره کرده و ذکري از نماز شب - که بر ايشان واجب بوده - به ميان نياوردهاند! مگر نه اين است که اهميت نماز شب براي آن حضرت مثل ساير نمازهاي يوميه بوده است؟ پس چرا هيچ اشارهاي به آن نشده است؟ آيا اين ترجيح بلامرجح نيست؟
4. در برخي روايات چنين آمده که حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرموده است:
تنام عيناي و لا ينام قلبي؛1
چشمانم به خواب ميرود، ولي قلبم نميخوابد.
اکنون اين پرسش مطرح ميشود که پيامبري که قلبش خواب نميرود، چگونه ميتوان پذيرفت که براي خواندن نماز، خواب مانده باشد؟
5. پيامبري که خداوند در قرآن به وي ميفرمايد:
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْني مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَك؛2
1.. مسند احمد، ج۱، ص۲۲۰ و ۳۶؛ سنن ابي داود، ج۱، ص۵۲؛ مرآة العقول، ج۱۵، ص۲۵.
2.. سوره مزمل، آيه۲۰.