مبانى ادبى فرق « انزال » و « تنزيل » - صفحه 54

8. ابن سكّيت. او عبارتى دارد كه به وضوح نشان مى‏دهد اصل در باب تفعيل، تكثير است و گاهى در اين معنا به كار نمى‏رود. ۱
باب تفعيل براى تعديه و نسبت و معانى متعدّد ديگرى نيز مى‏آيد، ولي ابن سكّيت با تقسيمى دو گانه اصل را بر معناى تكثير گذارده، مى‏گويد: «و قد تأتي فعَّلتُ و لا يراد التكثير». اين سخن ابن سكّيت همانند بيان لُغويان ديگر حاكى است كه معانى ديگر باب در طول معناى تكثير است نه در عرض آن. علاوه، تمثيل به ضعَّفتُه و بعَّدتُه، با توجّه به لازم بودن مادّه «ضعُف» و «بعُد»، نشان مى‏دهد كه تعديه به باب تفعيل مانع از دلالتش بر تكثير نمى‏گردد.
9. سكّاكي. او معناي غالبى باب افعال را تعديه و باب تفعيل را تكثير مى‏داند و مثال‏هاى گويايى براى آن مى‏آورد: «إنّ أفعَلَ، الغالب عليه التعدية ... و إنّ فَعَّلَ، الغالب عليه التكثير؛ نحو: قطَّع الأثواب و غلَّق الأبواب و جوَّل و طوَّف و نحو ميز و زيل أيضاً» ۲. با توجّه به وضوح اين سخن و توضيحات پيشين، نيازى به توضيح بيشتر نيست.
10. زمخشري. گفتار او را پيش‏تر ذيل آيه سوم سوره آل عمران نقل نموديم. او در جاهاى ديگر الكشّاف نيز به اين نكته توجّه مى‏دهد؛ از جمله در آغاز خطبه كتابش: «الحمد للّه‏ الذي أنزل القرآن كلاماً مؤلّفاً منظَّماً و نزَّله بحسب المصالح منجَّما» ۳. نيز در الفائق در ضمن شرح حديثى گويد: «لما كان الفعل متناولاً على الإبهام، كلّ جنس من أجناسه، جاز أن يوقع التفعيل الدال على التكرير و التكثير مصدرَ الفعل» ۴.
11. ابن هشام. او با اشاره به آيه «هو الذّي يسيركُم في البَرِّ و البَحرِ» ۵، مى‏گويد: «زعم أبو علي أنّ التضعيف في هذا للمبالغه لا للتعدية، لقولهم: سِرتُ زيداً ... و فيه نظر لأنّ "سِرتُه" قليل و "سَيرتُه" كثير» ۶.
ملاحظه مى‏كنيد كه ابن هشام نيز بى آن كه مبناى مزبور را انكار نمايد، به اشكال صغروى در تطبيق مبناى تكثير بر آيه بالا مى‏پردازد. نگاه به ديد تسالم و مفروغيت به مطلب، و اشكال صغروى به جاى اشكال كبروى، نشان از جايگاه مستحكم مبناى مورد بحث دارد.
12 و 13. شُمَّني و دسوقي. اين دو، در شرح خود بر مغني اللبيب، مبناى دلالت باب تفعيل را بر تكثير، و دلالت خصوص تنزيل را بر تدريج، به طور خاصّ تأييد نموده، خرده‏گيرى برخى را بر زمخشرى در تطبيق آن كلّى بر انزال و تنزيل، ردّ مي‌کند و به آن پاسخ فنّى مى‏دهند ۷.

1.. تأتي فعَّلتُ بمعنى التكثير من الفعل، نحو قولك: قتَّلتُ القوم و غلَّقتُ الأبواب، و فرَّقتُ جمعهم و كسَّرتُ الآنية، و لا يقال فيها فاعلتُ. و قد تأتي فعَّلتُ و لا يراد التكثير نحو ... ( إصلاح المنطق، ص ۱۴۴ و ۱۴۵).

2.مفتاح العلوم، ص ۲۳

3.تفسير الكشّاف، ج ۱، ص ۲

4.الفائق في غريب الحديث، ج ۲، ص ۴۲۴؛ نيز ر.ك: أساس البلاغة، ص ۴۵۲

5.يونس / ۲۲

6.مغني اللبيب، ص ۸۷

7.ر. ك: المنصف من الكلام، ص ۱۹۹، سطر ۲۳ ـ ۲۷؛ حاشية الدسوقي، ج ۲، ص ۱۶۳

صفحه از 72