ابن نما در خطبهاي که پس از مقدّمه ذکر ميکند، پس از حمد الهي به تبرئه مختار پرداخته و کتابش را نيز با سخني در باره محمّد ابن حنفيه شروع ميکند. جريان ادّعاي امامت محمّد بن حنفيه را منکر نميشود ولي بر اين باور است که محمّد حنفيه پس از ديدن کرامت مشهور امام سجاد عليه السلام و اقرار حجر الاسود به امامت سيّد الساجدين عليه السلام ايمان آورده و از ادّعاي خويش توبه و آن حضرت را امام واجب الاطاعه خود دانسته است.
ابن نما رساله خود را به چهار قسمت تقسيم کرده است. در قسمت اوّل، حسب و نسب مختار را بيان و ضمن نقل روايتي از مَرزُباني ابنُ عُمَير بن عُقدَةَ بن عَنزَة، به مدح مختار ميپردازد. او روايات متعدّدي را در مدح مختار گزارش ميکند و مينويسد: «مختار در مدينه از محمّد بن حنفيه حديث اخذ ميکرد» (شايد به همين سبب باشد که رجالياني چون کشي در باره مختار ـ به عنوان يک راوي ـ اظهار نظر کردهاند).
ابن نما در قسمتهاي بعدي، به جريان سليمان ابن صرد با مختار و قتال او با ابن مطيع پرداخته و در بخش پاياني، قاتلان امام حسين عليه السلام را معرّفي و شيوه برخورد مختار با آنها را تبيين ميکند ۱.
مختار در آينه روايات
مختار بن ابي عبيده ثقفي از شهيرترين شخصيتهاي تاريخ اسلام در نيمه دوم سده اوّل هجري است. شخصيت، قيام و پيامدهاي قيام او از نظر سياسي، اجتماعي و مذهبي تأثير ژرفي در مقطعي از تاريخ اسلام داشته است.
اختلاف علما و بزرگان شيعه در باره او به عصر حاضر محدود نيست. شواهد تاريخي بيانگر آن است که از مدّتي پيش از قيام او تا به حال همواره چنين اختلافاتي در باره وي وجود داشته است. چرايي اين اختلافات گسترده و عدم اجماع بر درستي يا نادرستي او و قيامش، پژوهشي مستقل را ميطلبد.
بي ترديد بازشناسي مختار در روزگار وي و سالهاي نزديک به قيام او، بسيار آسانتر بوده است و هر چه از تاريخ وي فاصله گرفته ميشود تنها بايد به گمانهزنيهايي دل را خوش داشت. چه اين که دستيابي به حقيقت به صورت قطعي بسيار بعيد است.
پژوهش حاضر، عهدهدار تبيين ديدگاههاي رجاليان شيعي و نماياندن روايات موجود در اين کتب در باره شخصيت مختار است.
دوسويه بودن جهتگيريها، کاملاً واضح است. در مواجهه با روايات مربوط به قضاياي مختار، سه نوع نگرش در ميان عالمان شيعي وجود دارد:
1.بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۳۴۷ ـ ۳۹۰