مختار ثقفي در گستره آثار رجاليان - صفحه 79

نظريه نخست: گروهي با استناد به روايات وارد شده و منسوب به اهل بيت و هم‌چنين قرائن و شواهد تاريخي و سخنان بزرگان شيعه، او را فردي عالم، سياست‌مداري عادل، محب و شيعه اهل بيت عليهم السلام دانسته‌اند و روايات در مدح او را در نهايت صحّت سند و قوّت متن دانسته و روايات ذمّ او را توجيه کرده‌اند. ابن نما، از پيشگامان اين نظريه است.
نظريه دوم: در مقابل، گروهي ديگر مختار را فردي فرصت‌طلب و سياست‌مداري مکّار دانسته که به نام اهل بيت عليهم السلام و با دروغ بستن به امام زمان خويش (طبق رواياتي منسوب به معصوم) از سر حبّ دنيا و رسيدن به رياست و حکومت قيام کرد.
نظريه سوم: گروه سوم، ترجيح دادند توقّف کنند و به گزارشات، کمتر اعتماد کنند. آنان بر اين باورند که نبايد از او به بدي ياد کرد چه اين که روايات مدح او هم جاي دقّت دارد و مختار در عمل باعث شادي دل اهل بيت عليهم السلام شد. در هر حال، به کربلا نرسيد، اذن مستقيم از امام نگرفت، و چون نمي‌توان نيّت او را از قيام دانست، در باره او بايد سکوت کرده‌. علامه مجلسي از طرف‌داران اين نظريه است.
اکنون مستندات روايي در باره وي را از متون رجالي شيعه بر مي‌شماريم. به دنبال قضاوت در باره شخصيت مختار و قيام تاريخي او نيستيم، تنها به روايات مختلف که يکي از منشأهاي اختلافات در اين رخداد تاريخي است اشاره و در نهايت نظر جمعي از مشاهير رجال را بيان خواهيم کرد.

مختار در منابع رجالي

نام مختار بن ابي عبيد ثقفي، در اصول اوّليه رجال، تنها در رجال الکشّي آمده است. سپس علامه حلّي و ابن داوود حلّي، به پيروي از کشّي نام وي را در اصول ثانويه نيز آورده‌اند. جوامع رجالي نيز به دنبال رجاليان پيشين، نام وي را ذکر و اظهار نظر کرده‌اند. راوي بودن مختار نيز محلّ تأمّل است. گويا کشّي، وي را چون راوي بوده معرّفي کرده است ولي در جوامع روايي از او روايتي ديده نمي‌شود و حتي شيخ طوسي نام وي را در شمار راويان هيچ يک از امامان ياد نکرده است.
در کتاب اختيار معرفة الرجال ۱ نُه روايت در باره مختار آمده است. هشت روايت، ذيل معرّفي وي (که دو روايت آن بر ذمّ او دلالت مي‌کند) و يک روايت ذيل معرّفي ابو الخطاب ديده مي‌شود. آية الله خويي نيز رواياتي را افزون بر رجال الکشّي، از منابع روايي شيعه گزارش کرده است. اهل سنّت نيز درکتب رجالي و تاريخي در باره وي رواياتي را بيان داشته‌اند. روايات در باره وي را در دو بخش ذمّ و مدح مي‌خوانيم. پيش از آن، معرّفي وي را از زبان کشّي از نظر مي‌گذرانيم:

1.رجال الکشّي

صفحه از 92