مختار ثقفي در گستره آثار رجاليان - صفحه 84

هنگامي که مختار با ميثم تمّار به زندان ابن زياد افکنده مي‌شوند، ميثم به مختار مي‌گويد: بدان كه تو آزاد خواهي شد و براي انتقام خون حسين عليه السلام خروج خواهي كرد و عبيد الله بن زياد را خواهي کشت ۱.

ب. ياري رسان اهل بيت عليهم السلام

در رجال الکشّي از عبد الله ابن شريک نقل است: «روز عيد قربان نزد امام باقر عليه السلام ـ در حالي که تکيه داده بود و ايشان کسي را فرستاده بود تا آرايشگر نزد ايشان بياورند ـ وارد شديم و من در مقابل آن بزرگوار نشستم. شيخي از اهل کوفه بر امام وارد شد، دست حضرت را گرفت تا ببوسد، ولي امام مانع شد. سپس امام پرسيد: شما چه کسي هستيد؟ او گفت: من ابو الحکم، فرزند مختار بن ابي عبيد ثقفي هستم. امام باقر عليه السلام دست خود را کشيد و او را که با آن حضرت فاصله داشت، نزديک خود جاي داد. وي به حضرت باقر عليه السلام گفت: خدا امور تو را اصلاح کند، مردم در باره پدرم زياد سخن مي‌گويند ولي به خدا قسم آن چه كه تو بفرمايي حق همان است. امام باقر فرمود: چه مي‌گويند؟ گفت: مي‌گويند مختار كذّاب بود. ولي من هر چه شما بفرماييد قبول دارم. امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: سبحان اللّه! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد كه مهر مادرم از آن چيزهايي بود كه مختار فرستاد. آيا نه چنين است كه مختار خانه‏هاي ما را بنا كرد، دشمنان ما را كشت و خون‌هاي ما را مطالبه نمود؟ خدا پدرت را بيامرزد كه حقّ ما را نزد احدي نگذاشت. قاتلان ما را كشت و براي ما خون‌خواهي كرد ۲.

ج. مورد توجّه امام علي عليه السلام

اصبغ بن نباته مي‌گويد: «من مختار را ديدم روي زانوي امير المؤمنين علي عليه السلام بود. امير المؤمنين عليه السلام دست به سر مختار مي‌كشيد و مي‌فرمود: اي كيِّس! اي كيِّس‏!» ۳.

1.الارشاد، ج ۱، ص ۳۲۵

2.رجال الکشّي، ص ۱۲۷

3.رجال الکشّي، ص ۱۲۸

صفحه از 92