هنگامي که مختار با ميثم تمّار به زندان ابن زياد افکنده ميشوند، ميثم به مختار ميگويد: بدان كه تو آزاد خواهي شد و براي انتقام خون حسين عليه السلام خروج خواهي كرد و عبيد الله بن زياد را خواهي کشت ۱.
ب. ياري رسان اهل بيت عليهم السلام
در رجال الکشّي از عبد الله ابن شريک نقل است: «روز عيد قربان نزد امام باقر عليه السلام ـ در حالي که تکيه داده بود و ايشان کسي را فرستاده بود تا آرايشگر نزد ايشان بياورند ـ وارد شديم و من در مقابل آن بزرگوار نشستم. شيخي از اهل کوفه بر امام وارد شد، دست حضرت را گرفت تا ببوسد، ولي امام مانع شد. سپس امام پرسيد: شما چه کسي هستيد؟ او گفت: من ابو الحکم، فرزند مختار بن ابي عبيد ثقفي هستم. امام باقر عليه السلام دست خود را کشيد و او را که با آن حضرت فاصله داشت، نزديک خود جاي داد. وي به حضرت باقر عليه السلام گفت: خدا امور تو را اصلاح کند، مردم در باره پدرم زياد سخن ميگويند ولي به خدا قسم آن چه كه تو بفرمايي حق همان است. امام باقر فرمود: چه ميگويند؟ گفت: ميگويند مختار كذّاب بود. ولي من هر چه شما بفرماييد قبول دارم. امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: سبحان اللّه! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد كه مهر مادرم از آن چيزهايي بود كه مختار فرستاد. آيا نه چنين است كه مختار خانههاي ما را بنا كرد، دشمنان ما را كشت و خونهاي ما را مطالبه نمود؟ خدا پدرت را بيامرزد كه حقّ ما را نزد احدي نگذاشت. قاتلان ما را كشت و براي ما خونخواهي كرد ۲.
ج. مورد توجّه امام علي عليه السلام
اصبغ بن نباته ميگويد: «من مختار را ديدم روي زانوي امير المؤمنين علي عليه السلام بود. امير المؤمنين عليه السلام دست به سر مختار ميكشيد و ميفرمود: اي كيِّس! اي كيِّس!» ۳.