مختار ثقفي در گستره آثار رجاليان - صفحه 85

د. قيام به اذن امام سجّاد عليه السلام

در برخي گزارشات تاريخي آمده است که قيام مختار به اذن امام سجّاد بوده است. در بحار الأنوار مي‌خوانيم:
مردي از ياران مختار ـ كه از قبيله شام و شخصي بزرگوار بود ـ به نام عبد الرحمان بن شريح، با گروهي از اصحاب مختار از جمله سعد بن منقذ، سعر بن ابي سعر حنفي، اسود كندي و قدامة بن مالك جشمي، ملاقات کرد. آنان به او گفتند: مختار مي‌خواهد با ما خروج كند و خون امام حسين را مطالبه نمايد. ما با مختار بيعت كرده‏ايم. نمي‌دانيم آيا مختار را محمّد بن حنفيه به سوي ما فرستاده يا نه؟ برخيزيد تا نزد محمّد بن حنفيه برويم و او را از اوضاع مختار آگاه نمائيم. اگر محمّد بن حنفيه اجازه داد، ما تابع مختار مي‌شويم و الا او را رها خواهيم كرد.
آن گروه از كوفه خارج و نزد محمّد بن حنفيه رفتند. محمّد از اوضاع كوفه جويا شد و آنان وي را با خبر كردند. سپس به او گفتند: ما سئوالي داريم. گفت: مخفيانه يا آشكار؟ گفتيم: مخفيانه. محمّد گفت: چند دقيقه‏اي صبر كنيد. سپس اندكي مكث كرد و از ما دور شد و ما را خواست. عبد الرحمان بن شريح شروع به سخن كرد و پس‏ از حمد و ثناي خدا گفت: شما خانداني هستيد كه خدا شما را به فضيلت اختصاص داده و با مقام نبوّت شرافت بخشيده و حقّ شما را بر اين امّت بزرگ نموده است. شما دچار مصيبت حسين عليه السلام شده‏ايد كه عموم مسلمانان هم شده‏اند. مختار نزد ما آمده و گمان مي‌كند از طرف شما آمده است. وي ما را طبق دستور كتاب خدا و سنّت رسول او و خون‌خواهي خون اهل بيت دعوت كرده است. ما هم با اين شروط با وي بيعت كرده‏ايم. اكنون اگر تو ما را دستور دهي از او بيعت كنيم مي‏پذيريم و اگر ما را نهي مي‌كني از او دوري و اجتناب خواهيم نمود.
وقتي كه محمّد بن حنفيه سخن عبد الرحمان و ديگران را شنيد، سپاس خدا گفت و درود بر حضرت محمّد صلي الله عليه و آله فرستاد و فرمود: آن چه را كه راجع به فضيلت ما خاندان گفتيد، فضل و فضيلت از خدا است كه به هر كسي بخواهد عطا مي‌كند. خدا صاحب فضل بزرگي است و مصيبتي كه از طرف حسين دچار ما شد در قرآن حكيم است. راجع به خون‌خواهي ما برخيزيد تا نزد امام من و شما يعني حضرت علي بن الحسين عليه السلام برويم.
هنگامي كه به حضور حضرت سجاد عليه السلام مشرّف شدند و محمّد جريان آنان را براي آن بزرگوار شرح داد حضرت امام زين العابدين فرمود: اي عمو! اگر يك غلام زنگي براي ما خاندان، تعصّب ورزد، بر مردم واجب است او را تقويت نمايند. من تو را صاحب اختيار قرار دادم. هر عملي كه مي‌خواهي انجام بده.

صفحه از 92