زيارت، شفاعت و توسّل، از لحاظ مفهوم و مصداق، نزديکي زيادي به يکديگر دارند که موجب اختلاط ميگردد. از اين رو، براي جلوگيري از اشتباه اين موارد با يکديگر چارهاي نداريم جز اين که هر سه مورد را از لحاظ لغوي و اصطلاحي بررسي نماييم.
زيارت
«زاره، يزوره زيارة و زورا» يعني: قصد و آهنگ او کرد. چنين فردي زائر است. «المزار»، مصدر زار، مکان و زمان زيارت است. زيارت در عرف، قصد زيارتشونده براي اکرام و انس با او است ۱. وقتي گفته ميشود او را زيارت کردم، يعني قصد زيارت او را کردم يا او را ملاقات کردم ۲. پوشيده نيست که اطلاق زيارت براي ديدار اوليا و بزرگان، از اين روست که اين عمل موجب فاصله گرفتن از جريان مادي و عدول از عالم طبيعت و توجّه به عالم روح با حفظ جسمانيت و بقا در محيط جسماني است ۳.
زيارت در اصطلاح، زيارت قبور پيامبر صلي الله عليه و آله و اولياء خدا براي کسب معرفت و طلب دعاست.
شفاعت
شافع، يعني: طلبکننده براي غير. وقتي گفته ميشود: استشفعت بفلان فتشفع لي إليه فشفعه في، يعني: از فلاني خواستم شفاعت مرا بکند، پس شفاعت مرا نزد او کرد، در نتيجه او شفاعتش را در مورد من پذيرفت. اسم اين عمل، شفاعت است. اسم طلبکننده، شفيع است و جمع آن شفعاء ۴.
از ابي العبّاس در مورد اشتقاق شفعة در لغت سؤال کردند. او گفت: «الشفعة الزيادة، و هو أن يشفّعك فيما تطلب حتّي تضمّه الي ما عندك فتزيده و تشفعه بها». يعني به وسيله آن زيادش کرد. مبرّد و ثعلب در مورد قول خداي تعالي «مَنْ ذَا الَّذِي يشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» ميگويند: «شفاعت، دعا در آن هنگام است. و شفاعت، كلام شفيع نزد ملك در مورد حاجتي است که براي ديگري درخواست ميکند».
اصل در اين مادّه، الحاق شيء يا قدرت به ديگري براي رسيدن به غرض مطلوب و تحصيل نتيجه مقصود است. از اين باب است آيه (وَ لا يقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ ينْصَرُونَ) (بقره / ۴۸).
1.مجمع البحرين، ج ۳، ص ۳۲۰
2.مفردات، ج ۱، ص ۳۸۶
3.التحقيق في کلمات القرآن، ج ۴، ص ۳۶۴ ـ ۳۶۶
4.كتاب العين، ج ۱، ص ۲۶۰