پاسخ به شبهه وهابيت در باره حرمت توسّل - صفحه 130

توسّل از ديدگاه محمّد بن عبد الوهاب

محمّد بن عبد الوهاب موارد شرک را بر مي‌شمارد و در باره استغاثه و دعا به غير خدا مي‌گويد: «استغاثه و دعا به غير خدا، شرک است». و براي اين ادّعاي خود به آيات زير و روايتي از پيامبر استشهاد مي‌کند:
(وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا ينْفَعُكَ وَ لا يضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمينَ. وَ إن يَمسَسکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلَا کَشِفَ لَهُ ألَّا هُو)۱.(فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ)۲.(وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يسْتَجيبُ لَهُ إِلي يوْمِ الْقِيامَةِ)۳.(أَمَّنْ يجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يكْشِفُ السُّوءَ)۴.
وي نقل از طبراني مي‌گويد: «در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله منافقي بود که مؤمنان را آزار مي‌داد. برخي از افراد (در روايتي که هيثمي از طبراني نقل مي‌کند، به جاي برخي از افراد، ابوبکر ذکر شده است) گفتند بايد از دست اين منافق به پيامبر پناه ببريم. امّا پيامبر فرمود: به من پناه نبريد، بلکه به خدا پناه ببريد».۵
و از اين آيات و روايت چنين نتيجه مي‌گيرد که:
1. توسّل به غير خدا، شرک اکبر است.
2. صالح‌ترين افراد اگر آن را براي رضاي غير خدا انجام دهند، کفر است.
3. توسّلي که مشرکانه است سودي ندارد.
4. طلب رزق از غير خدا، جايز نيست.
5. هيچ کس گمراه‌تر از کسي که غير خدا را بخواند نيست.
6. نام اين خواندن، عبادت مدعوّ (کسي يا چيزي غير از خداوند که در استغاثه خطاب قرار مي‌گيرد) است.
7. اين دعوت، موجب خشم مدعو نسبت به خواننده غير خدا و دشمني با او مي‌گردد.
8. مدعوّ، از چنين عبادتي تبرّي مي‌جويد.
9. اين امور موجب مي‌شود، او (داعي) گمراه‌ترين مردم باشد.

1.يونس / ۱۰۶ و ۱۰۷

2.عنکبوت / ۱۷

3.احقاف / ۵

4.نمل / ۶۲

5.. با وجود جستجوهاي انجام شده، اين روايت در هيچ يک از کتب طبراني، يافت نشد. امّا متّقي هندي در كنز العمال (ج ۱۰، ص ۳۷۳) از جامع الکبير طبراني، و هيثمي در مجمع الزوائد (ج ۱۰، ص ۱۵۹) اين روايت را از طبراني نقل مي‌کنند هيثمي مي‌گويد: «رجال اين حديث، غير از ابن لهيعة که حسن الحديث است بقيه صحيح هستند». و احمد بن حنبل با سياق ديگري همين روايت را نقل مي‌کند و مي‌گويد: «... فقال رسول الله صلي الله عليه و آله : لا يقام لي أنما يقام لله تبارك و تعالي‌« (مسند احمد، ج ۵، ص ۳۱۷). از اين نقل قول‌ها مي‌توان دريافت که احتمالاً اين روايت در نسخ ديگر طبراني وجود داشته است.

صفحه از 148