خطبه امام علي عليه السلام در نقد خوارج
عقيده و مذهب خوارج نهروان اين بود كه هر كه خطا و گناهي مرتكب شود كافر است. و گمان كردند كه تن دادن به حكميت حكمين، گناه است؛ به اين جهت گفتند كه امير المؤمنين، و اصحابش ـ العياذ باللّه ـ كافر شدهاند. آنجا را دار الكفر دانستند، دست از اهل آن بر نداشته هر چه توانستند اگر چه بچه يا از چهار پايان بود ميكشتند. امام براي ابطال گفتارشان ميفرمايد: «اگر مخالفت شما (با من) براي اين است كه گمان ميكنيد (در نصب حكمين و تن دادن به حكميت ايشان) خطا كرده و گمراه شدهام، پس چرا همه امّت محمّد صلي الله عليه و آله را به گمراهي من (به گمان خود) گمراه ميدانيد، و آنان را به خطاي من ميگيريد و به گناه من تكفيرشان مينماييد. شمشيرهاتان را كه بر دوشهايتان است بر جاهاي سلامت و هم بر مواضع بيماري فرود ميآوريد (مقصّر به گمان خود و بي تقصير، هر دو را ميكشيد). و كسي را كه (به گمان شما) گناه كرده با كسي كه گناهي مرتكب نشده خلط ميكنيد و (همه را كافر ميپنداريد، در صورتي كه شرع مقدّس اسلام هيچ كس را به ارتكاب گناه اگر چه كبيره باشد كافر نميداند، چنان كه) ميدانيد رسول خدا صلي الله عليه و آله زناكنندهاي را كه همسر داشت سنگسار كرد و بعد بر او نماز گزارده و (با اين كه عقيده شما بر اين است كه كفر مانع از ارث بردن است و اگر چه وارث مسلمان باشد) ميراثش را به كسان او داد، و قاتل را كشت و ارث او را به وارثش تقسيم كرد و دست دزد را بريد و زناكننده بي همسر را تازيانه زد، و از مالي كه مسلمانها به غنيمت آورده بودند به ايشان قسمت داده و آنان هم زنهاي مسلمان را به نكاح خود در آوردند. پس (اگر زنا و آدمكشي و دزدي كه گناه كبيره است موجب كفر ميگشت، پيغمبر اكرم بر زاني نماز نميخواند وارث او و قاتل را به كسانشان نميپرداخت و يا به زناكننده بي همسر و دزد دستبريده، از غنيمت قسمت نداده و آنها زنهاي مسلمان را به نكاحشان در نميآوردند؛ زيرا نماز خواندن بر كافر جائز نيست و كفر از جمله موانع ارث بردن و همسري با زن مسلمان و بهره بردن از غنيمت است) رسول خدا صلي الله عليه و آله ايشان را (كافر ندانسته، بلكه) به گناهانشان گرفته است. حقّ خدا را در باره آنان جاري ساخت و از بهره آنها از
اسلام جلوگيري ننمود و اسمشان را از بين مسلمانان خارج نفرمود (پس اگر شما خود را مسلمان و پيرو اين پيغمبر ميدانيد، چرا به محض توهّم گناه، مسلمان را كافر دانسته جان و مالش را مباح ميپنداريد) » ۱.
1.نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷، ترجمه فيض الاسلام