عطوفت و مهرباني زنان بر عقلشان بيان ميکند؛ زيرا زن کمالش را در جمال، و جمالش را در آراستگي ظاهر و زينتهايي مانند طلا و نقره ميداند. بنا بر اين، در سختيها و دشواريها سرگردان ميشود ۱.
و از طرف ديگر، مکر زنان را بزرگ دانسته و مينويسد: «بايد از مکر آنها ترسيد و در ارتباط با زنان احتياط کرد». در تأييد سخنش روايتي را نقل ميکند که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
همانا، مکر زنان، از مکر و حيله شيطان بزرگتر است. زيرا خداوند ميفرمايد:(إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفا)۲و همچنين ميفرمايد:(إِنَّ كَيدَكُنَّ عَظيمٌ)۳۴.
ب. تنبيه بدني زنان
ايشان زدن زنان را نميپذيرد و سعي ميکند تبصرههايي را بيان کند و مينويسد:
اگر مرد در زدن زن از حد تجاوز کند و باعث هلاکت زن شود، ضامن است و بايد جوابگو باشد. شايسته است مرد ضربات را بر يک محل فرود نياورد و از زدن بر صورت زن خودداري کند؛ چون مظهر زيبايي اوست. ابزاري که مرد براي زدن به کار ميگيرد بايد سبک باشد. مانند سه مرتبه زدن سبک با دست بر کتف زن، يا زدن با چوب مسواک يا چوب نازک ديگر ۵.
6. شفاعت
وهبه زحيلي، شفاعت را قبول دارد امّا طبق آيات قرآن آن را تنها شامل حال مؤمنان ميداند؛ زيرا خداوند از آنها راضي است. و اگر در شفاعت، مولي و شفاعتکنندهاي مطرح ميشود براي بزرگ جلوه دادن شفاعت و بزرگ دانستن فرد شفاعتکننده است. ايشان اين مطالب را اين گونه بيان ميکند:
شفاعت در آيه (وَ اتَّقُوا يوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيئاً وَ لا يقْبَلُ مِنْها شَفاعَة)۶، شفاعت کافران است. مراد از نفس، نفس کافر است نه هر نفسي. امّا مؤمنان به اذن خدا شفاعت شامل حالشان ميشود؛ زيرا خداوند فرمود: (وَلا يشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضي)۷ و خداوند از فاسق راضي نيست.
در شفاعت، رجوع به مولي و اجازه از آن براي بزرگداشت و اظهار کرامت اوست و خداوند ميفرمايد: (وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَه)۸۹.