است که گواه بر شهادت فرزندان آدم به يگانگي خدا در عالم ذر است. همچنين، از صحيحين رواياتي ميآورد که بر فطريبودن خداپرستي دلالت ميکند.
در ادامه، به آيات 30 و 31 سوره توبه با اين مضمون اشاره ميکند که يهود، عُزَير و نصاري مسيح را ابنالله لقب دادند و خدا را صاحب فرزند دانستند و در واقع، اين اعتقاد به دوگانهپرستي (وثنية) است؛ در حاليکه خداوند ميفرمايد:«مسيح بن مريم، شما را امر کرد، جز خداي واحد را نپرستيد و به او شرک نورزيد»۱.
مطابق آن چه در اسلام آمده است، ذات خدا قابل انقسام و تجزيه نيست. شاهد مثال، سوره توحيد است. آلوسي در تفسير آن مينويسد: «بين واحد و احد، فرق است. مراد از احد، يکي بودن ذات خدا و مراد از واحد، نفي شريک در صفات خدا است».
همچنين، از قرآن و روايات نبوي دلايلي ميآورد که نشاندهنده منزّه بودن انبيا از شرک، فسق و ... است. در قرآن خداوند فرمود: «بر انبياي پيش از تو وحي کرديم که خدايي جز الله نيست، فقط او را بپرستيد ... »۲. و نيز آيه 81 سوره آل عمران، بر فرستادن رسولاني راستگو (مصدّق) و ايمانآوردن امّتهايشان دلالت ميکند. آلوسي در تفسير اين آيه ميگويد: «مراد از ايمان، ايمان آوردن واقعي است، نه اين که ايمان همراه با شرک باشد؛ مثل ايمانآوردن يهود و نصاري که عزير و مسيح را فرزندان خدا ميدانند».
او در ادامه، مصاديقي را از سنّت نبوي شاهد ميآورد که نشاندهنده منزلت انبياست. بخاري در کتاب صحيح الانبياء نقل ميکند: «فردي از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيد: چگونه بر شما و اهل بيت شما درود بفرستيم؟ پيامبر فرمود: خدايا، درود فرست بر محمّد و خاندانش همچنانکه درود ميفرستي بر ابراهيم و خاندانش ... ».
اين گونه نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله ، انبيا الهي را بزرگ ميداشت.
وي در اين دو محور، با استفاده از اسفار، منزّه ندانستن انبيا را در يهود و منزّه دانستن ايشان را از هرگونه فسق و فساد در قرآن کريم و سنّت نبوي، زيبا به تصوير کشيده است.
ردّ طعنههاي مستشرقان در خصوص احاديث توحيد
نويسنده در اين محور به تفصيل، گفتههاي خاورشناسان را در باره احاديث توحيد نقد ميکند و ميگويد: «گيوم» با استناد به کتاب ابنکلبي، دو مطلب را به نبي صلي الله عليه و آله نسبت ميدهد: الف. پيامبر،