بتها را عبادت و براي آنها قرباني ميکرده است. ب. زماني پيامبر پرستش بتها را ترک کرد که از عربهاي متأثر از يهود، اثر پذيرفت.
او در پاسخ ميگويد:
نخست. اين حديث، نه اصل دارد، نه سند و حديثي شاذ و منکر است.
دوم. اين روايت ضعيف، با مفاد روايات معتبر و معروفي در اين باره متعارض است؛ مانند روايتي که بخاري در کتاب بدء الوحي به نقل از عايشه آورده است که رسول خدا، شبهاي متعدّدي در غار حرا عبادت ميكرد.
سوم: اجماع مصادر تاريخي، مثل البداية و النهاية و الکامل في التاريخ و کتب سيره مثل سيره ابناسحاق، سيره ابنهشام و سيرة النبوية بر اين امر دلالت ميكند که نبي صلي الله عليه و آله ، هيچ گاه بتها را عبادت و بر ايشان قرباني نكرده است.
او مطالبي از علما در باره مؤلّف کتاب اصنام نقل ميکند و ميگويد:
ابنکلبي که گيوم به کتاب او استناد کرده، فردي رافضي است و علماي علم رجال، او را فردي بياعتبار و مجروح ميدانند؛ مانند مؤلّف معجم الادباء. وي در باره او ميگويد: «او مشهور به غلو در تشيّع است». احمد ابنحنبل نيز ميگويد: «وي صاحب دو کتاب سيره و نسبشناسي است؛ ولي کسي حاضر نيست، از او حديث نقل کند».
در ادامه، ديدگاه علماي ديگر، از جمله «اشهب» را بيان ميكند و ميگويد: «از نظر اشهب، نبايد با رافضيها سخن گفت و از ايشان روايت نقل كرد». همچنين، ابن حماد حنبلي در باره او بر اين اعتقاد است؛ چون او کمي به شيعه گرايش دارد، کسي از او حديث نقل نميکند.
نويسنده اين بحث را به همين شکل رها و به اين استدلالها بسنده کرده است. از بررسي سند کتاب که بگذريم و اين که چگونه اين کتاب به ما رسيده است، نويسنده در پاسخش، دو نكته را ناديده گرفته است:
1. براي بحث رجالي اين حديث، کتب تاريخي، مثل معجم الادباء را انتخاب کرده است؛ در صورتي که بهتر بود، از کتب رجالي معروف اهل سنّت، مثل کتاب مجروحين و ثقات ابن حبان، الجرح و التعديل رازي، الکامل في الضعفاء عبد الله بن عدي، کتاب عقيلي و ... استفاده ميکرد.
2. با توجّه به نقلقولها، مشخّص نكرده است كه ابنکلبي رافضي است يا شيعه؛ اگر رافضي است، منظور از رافضي، چه کساني هستند؟ و اگر شيعه است، جزء شيعيان غالي است يا کمي به شيعه گرايش دارد؟ البته علّت مخالفت برخي علما، مثل احمد بن حنبل با ابن کلبي، به اين دليل