باطلي است و نسبتهاي نارواي آنها به اسلام و انبيا، چيزي جز دروغ به خدا و رسولش نيست. همان گونه که پيشتر هم گفته شد، بهتر بود اين مبحث، بعد از محور چهارم مطرح ميشد. طرح اين بحث، در حالي که در محور پنجم نتيجهگيري کرده و انديشه خاورشناسان را باطل دانسته است، ضرورتي ندارد.
نتيجه
بهتر بود، اتهامات خاورشناسان، پس از بررسي آنها بر اساس نوع اتهام دستهبندي ميشد، نه بر اساس نام افراد. در اين صورت، به اين صورت، مقاله فصلبندي ميشد:
الف. دستهبندي اتهامات:
1. نسبت شرک به نبي صلي الله عليه و آله .
2. اقتباس انديشه توحيدي و برخي آموزههاي اسلام از دين يهوديت و مسيحيت.
ب. پاسخ اتهامات:
1. نسبت شرک به نبي.
1ـ 1. بررسي رجالي و منبعي.
1ـ 1ـ 1. بررسي سندي کتاب و حديث مستند آنها، مبني بر مشرک بودن نبي صلي الله عليه و آله .
1ـ 1ـ 2. کتاب تاريخ نبايد مأخذ ادعاي روايي قرار گيرد.
1ـ 2. دلايل تاريخي.
1ـ 2ـ 1. دوران کودکي و نوجواني.
1ـ 2ـ 2. دوران جواني و پيش از بعثت.
1ـ 3. دلايل عقلي.
1ـ 4. دلايل کلامي .
2. اقتباس انديشه توحيدي و برخي آموزههاي اسلام از دين يهوديت و مسيحيت.
2ـ 1. اقتباس انديشه توحيدي.
2ـ 2. اقتباس آموزههاي اسلام از اديان ابراهيمي.
اين نکته قابل ذکر است که در بحث نقد محورها، از روش دستهبندي صاحب مقاله پيروي کردهايم.