در اين جهان تامين ميکند و باعث ميشود فرد در روابطش با ديگران، هميشه خدا را مطمح نظر داشته، با خشنود نگه داشتن بندگان خدا، در جلب رضايت محبوب و معبود خويش، پروردگار متعال قدم بردارد.
انسان بايستي رابطه خود با خدا را در طول ديگر روابط پيچيدهاش قرار دهد، به طوري که ابتدا رابطه معرفتي، ولايتي، عبادي و الهي خود با خدا را تنظيم کند و سپس با ديگران به منزله «بندگان خدا» و بر اساس آن چه خداوند صلاح دانسته و از طريق عقل و وحي راهنمايي کرده است، روابط خود را تنظيم کند ۱؛ زيرا هنگامي که انسان رابطه خود و خدا را اصلاح کرده باشد، يعني عبد مطلق خدا شده و به محبت، معرفت، اطاعت و عبادت خداوند رسيده باشد، خداي منّان رابطه او و ديگران را سامان ميدهد و اصلاح ميکند ۲.
خداي متعال، انسان را آفريده تا او را بپرستد و فقط بنده او باشد. آنگاه که انسان به خدا ايمان داشته باشد و رابطه خود را با خالق خويش استحکام بخشيده باشد و فقط در جهت خشنودي و رضاي حق گام بردارد، خدا نيز در انجام دادن هر کاري، يار و ياوري از جانب خود بر او ميگمارد، زبانش را گويا و قلبش را ثابت و استوار نگه ميدارد. ازاينرو انسان در اولين گام بايد ارتباط خود با پروردگارش را قوّت بخشد و مؤمن به خداوند رحمان گردد تا ربّ رحيم نيز در تمام امور، او را کفايت کند و موفقيت او حتمي شود.
در حکمت 423 نهج البلاغه امام بر بهبود بخشيدن رابطه فرد با خالق خويش تأکيد ميورزد و آن را عاملي مهم در اصلاح روابط ميانفردي بر ميشمرد:
بنا بر فرموده حضرت علي عليه السلام رابطه فرد با خدا، تأثير مستقيم بر رابطه انسان با ديگران دارد؛ زيرا هرگاه فرد پيوستگي خود و خدايش را نيکو گرداند، خداوند بلند مرتبه، رابطه مردم را با او نيکو ميسازد.
1.چهل گام، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۵
2.ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۴۲۳