سخنى درباره حديث « نحن معاشر الانبياء لانورث » - صفحه 56

ناشى از نعمتهاى الهى هستند، يا مشغول نعمتى از نعمتهاى مباح خدا هستند، لذا در آن حال، قلبشان نمى لرزد و خوف خدا دل هاى آنها را فرا نمى گيرد. و اين يك امر محسوس و ملموس عرفى است.
نظير اين سخن است كه: «نحن معاشر المسلمين لا نقرّ على منكر» يعنى ما گروه مسلمانان هيچ كار زشت و منكرى را تأييد و تصديق نمى كنيم. اگر چه غير از مسلمانان، فرقه ها و مذاهب ديگرى هم هستند كه كار منكر و زشت را تأييد نمى كنند و از مسلمانان هم افرادى هستند كه كار منكر ناپسند را تقرير و تأييد مى كنند، زيرا به خاطر شبهه ناك بودن آن، كار منكر را صواب و درست مى پندارند. و مانند سخن يكى از فقهاء كه مى گويد: «نحن معاشر الفقهاء لانرى قبول شهادة الفاسقين» يعنى ما گروه فقها معتقديم كه شهادت و گواهى فاسقان قبول نيست. در حالى كه غير از فقهاء افراد ديگرى هم هستند كه اعتقادى به قبول گواهى فاسقان ندارند. و نظير آن، اين سخن است: «نحن معاشر القراء لا نستجيز خيانة الظالمين» يعنى ما اهل قرائت، خيانت بر ظالمين را مجاز و روا نمى دانيم. و اين در حالى است كه غير از قراء نيز ، افرادى اعم از عادل و فاسق، هستند كه خيانت بر ظالمين را حرام مى دانند و نظير چنين سخنانى در عرف هم، رايج و شايع است.
تخصيص اين افراد به معناى تحقّق معناى حكم و تقدم در عمل است، يعنى اين كه آنها الگو و پيشوايى براى ديگران در عمل به مفاد حكم هستند.
وجه ديگر، اين است كه ـ اگر صدور اين حديث از آن حضرت صحيح باشد ـ احتمال دارد حديث به اين مفهوم باشد كه: «نحن معاشر الانبياء لانورّث ما تركناه صدقة لايورث» يعنى هيچ كدام از فرزندان و خويشاوندان ما ـ هر چند كه فقير هم شده باشند ـ حق ندارند همانند ساير افراد، از صدقات ارث ببرند، چرا كه خداوند متعال، صدقه را بر اولاد و خويشاوندان انبياء عليهم السلام حرام كرده است. علت اين حرمت، بالا بردن ارزش و منزلت آنها است براى اين كه آنها از عموم مردم، باز شناخته شوند. ۱ و اين حكم

1.ـ شيخ طبرسى رحمه الله عليه گويد: علماء در كيفيت خمس و كسانى كه مستحق گرفتن خمس هستند، اقوال مختلفى دارند: يكى از اين اقوال مربوط به علماى شيعه است، آنها معتقدند خمس بر شش سهم تقسيم مى شود، يك سهم براى خداوند متعال و يك سهم مخصوص رسول خدا(ص). اين دو سهم همراه با سهمى كه به خويشاوندان رسول اكرم(ص) مى رسد، مخصوص امامى است كه قائم مقام حضرت رسول خدا(ص) است، و يك سهم مخصوص يتيمان آل محمد(ص)، و يك سهم هم مربوط به مساكين آل محمد(ص)، سهم ديگر هم مخصوص در راه ماندگان آل محمد(ص) مى باشد. در اين سهم ها، هيچ فردى ازسايرمردم با آنها شريك نيست، زيرا خداوند متعال، صدقات را برآنها ( محمد وآل محمد(ص) ) حرام نموده، زيرا صدقات باقى مانده ها وته مانده اموال مردم هستند و به جاى صدقات، خداوند متعال خمس را براى آنها قرار داده است. مجمع البيان ج۲ص ۵۴۳. نيز به وسائل الشيعه شيخ حر عاملى ج ۶ ص ۳۵۵ ـ ۳۶۰ مراجعه كنيد. در اين كتاب، روايات زيادى پيرامون اين موضوع وجود دارند كه بعضى از آنها را ذكر مى كنيم: الف ـ از سليم بن قيس روايت شده است كه از اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدم كه فرمود: قسم به خدا، ما همان افراد هستيم كه خداوند در قرآن به عنوان ذى القربى ياد كرده است و ما را همراه با خودش و پيامبرش ذكر كرده است. و سپس گفتند: (و ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول ولذى القربى واليتامى و المساكين) همه اينها از ما آل محمد(ص) است. خداوند براى ما سهمى در صدقه قرار نداده است. خداوند، پيامبرش و ما را كرامت فرمود از اينكه باقى مانده هاى دست مردم را بخوريم (وسائل الشيعه، ج ۶، ص ۳۵۷). ب ـ از عبد صالح (امام كاظم عليه السلام ) روايت شده است كه: همانا خداوند متعال، خمس را مخصوص اهل بيت پيامبر(ص) در عوض صدقات قرار داده است. و اين خمس شامل مساكين و در راه ماندگان ساير مردم نمى شود، تا بدين وسيله خداوند متعال، اهل بيت پيامبر(ص) را به خاطر خويشاوندى رسولخدا(ص) و به خاطر كرامتى از ذات اقدس الهى، از صدقات مردم منزه دارد. (وسائل الشيعه، ج ۶، ص ۳۵۸). در كتاب الدرالمنثور سيوطى ج ۳، ص ۱۸۶ آمده است: از عبدالرحمن بن أبى ليلى روايت شده است كه گفت: از على عليه السلام پرسيدم كه ابوبكر و عمر در مورد خمس كه نصيب و مال شماست، چگونه برخورد كردند؟ جواب فرمود: همانا خداوند متعال، صدقه را بر رسول خدا(ص) حرام كرد و به جاى آن سهمى از خمس در عوض صدقه اى كه بر پيامبر و مخصوصا اهل بيتش حرام شده بود، قرار داد. در همان كتاب روايت ديگرى در اين زمينه وجود دارد كه براى اطلاع از آن به جلد سوم صفحه ۱۸۶ مراجعه كنيد.

صفحه از 58