ادام الله تعالى أيّام سعادتكم و إفادتكم، و أعلى كعبكم و رفع ذكركم، بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين.
من العبد حسين النورى فى 25 جمادى الآخرة سنة 1309.
نامه سوم
بسم الله الرحمن الرحيم
معروض مى دارد.امسال به جهت حدوث فِتنِ عظيمـه و بليّه عـامّه و بـدعت دخانيه (13)، وصرف اوقات در قمع و قلع آن ـ مضافا إلى سائر الحوادث المشغلة المفرّقة للحواسّ ـ از فيض مكاتبت محروم، و به غايت مستحسر ومتأسّف، و از علائم سوء حظّ و خذلان خود دانسته ؛ گاه گاه به دعا و سلام مخصوص در تحت قباب عاليه جبران نموده، خود راتسلّى مى دادم. مرجوّ از صفاى طويّت وطيب طينت، كه حمل بر غفلت و تطرّق خلل در بنيان اخلاص نشود.
امسال به درك زيارات مخصوصه در ماه رجب و شعبان، به كربلاى معلى و نجف اشرف مشرّف شدم. پس از مراجعت، جناب مستطاب آقاى حجة الاسلام (14) دام ظلّه مذكور داشتند كه از جنابعالى، خطّى و چند جلدكتاب رسيده، نزد ايشان است. پس از زيارت خطّ شريف وديدن كتب، معلوم شد تتمّه «جلد نور» در آنهانبود. همان پنج جلد «طير» (15) و كتاب شريف «كشف الحجب»(16)بود. بسيار ممنون و شرمنده شدم. جعلك الله تعالى خلفا صالحا للسالفين الصالحين، الذين أناروا الدين و بذلوا المُهَج فى إيضاح المنهج.
امّا هزار حيف كه كتاب شريف «كشف»، ناقص و غير واقعى است .و مظنون كه مثل موجود را بتوان بر آن افزود. نسأل الله تعالى أن يوفّقنى لتكميله أويؤيّدكم لاستدراك ما فات منه.
در دو ماه قبل تقريبا كتاب «مآثر الآثار»(17) طبع طهران به جهت ذكر علماى عصر، در بعضى از ابواب آن ارسال خدمت شد.انشاء الله تعالى رسيده.
در هفته گذشته به توسط مأمورين باليوذ اِنگريز در بغداد، خطّ شريف جديد با خطوط ديگر رسيد. در وقتى كه حسب الأمر جناب مستطاب آقاى حجة الاسلام ـ مدّ ظلّه ـ مراسله به جنابعالى نوشته شده كه حال درجوف است. چون به جهت عارضه كسالتى [كه] در مزاج داشتند، زياده از ضعف و نقاهت دائميّه، مجال قرائت اين خطّ ونوشتن جواب نشد. و به جهت حدوث مرض عاّم و باء در غالب ايران ـ خصوص در