توحيد از ديدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه (1) - صفحه 57

درگاهش گشوده است. و جود او نسبت به آنچه از او درخواست شده يا نشده، يكسان است»
اين بخش ـ كه ستايش خداى تعالى به كمال ها و اسماء حسنى مى باشد ـ يقينى و فطرى است (اصل دوم) و در آن دو نكته جلب توجه مى كند:
اول اين كه منع عطاء از جانب خدا، موجب مذمّت او نمى گردد، زيرا عين حكمت و حقّ است و از كمبود و بخل نيست، بلكه جود و احسان است. چنانكه حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است : «هو الجواد ان أعطى و هو الجواد اِن منع» (بحارالانوار، ج 75، ص 319)
اين نكته را از قرآن كريم نيز مى توان استفاده كرد. در قصه قارون و هلاكت وى مى فرمايد:
«و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالامس يقولون ويكأنّ الله يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر. لولا ان منّ الله علينا لخسف بنا ويكأنّه لا يفلح الكافرون.» (قصص ،82)
اين آيه مى فهماند كه ممنوعيّت از ثروتى كه موجب خسف و هلاكت است، منّت خدا بر بنده است.
دوم اين كه درخواست و دعاى بنده، تأثيرى در وجود خداى متعال ندارد و ـ به اصطلاح ـ تحريك صفت بخشندگى نمى كند. دعاء هرچند موجب بهره مندشدن بنده از جود خدا است، ولى تغيير در ناحيه بنده رخ مى دهد كه قابل گرفتن عطاء مى گردد نه در ناحيه خدا.
سپس در ادامه مى فرمايد:
(در پاسخ كسى كه خواسته بود كه حضرتش خدا را چنان وصف كند كه عيانش ببيند، امير عليه السلام غضب فرمود و اين خطبه را انشاء كرد)
«... الاوّل الذى لم يكن له قبل، فيكون شى ء قبله. و الآخر الّذى ليس له بعد، فيكون شى ء بعده. و الرّادع أناسىّ الابصار عن اَن تناله او تدركه. مااختلف عليه دهر، فيختلف منه الحال. ولا كان فى مكان، فيجوز عليه الانتقال»
در جمله اخير، برتر بودن او را از زمان و مكان بيان مى فرمايد و به طور واضح دلالت مى كند كه موجود، اگر زمانى باشد، اختلاف حالات و تغيّرات خواهد داشت (همچون

صفحه از 53