نفاق از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام - صفحه 65

شود. و خشمى كه نفاق بر آن سوار است در چهار جهت نمودار مى شود. يكى خشم و غضب در رابطه با كبر و غرورى كه منافق را فرا گرفته است. منظور از كبر و غرور، آن حالتى است كه منافق خود را محور محبت و دلسوزى و دوستى بداند، بدان سان كه اگر به تمام عالم و آدم ستم روا شد، او را گزندى نباشد. و همواره به خيال موهوم خود بدى هايش را احسان و بخل و دريغ كارى اش را جود و سخاء قلمداد كند. پس زمانى كه به ساحت دروغين اين افكار بى احترامى شود، خشم و غضبش مى جوشد. ديگرى خشم و غضب منافق در راستاى تفاخرش به اصل و نسب و حسب اوست. و ديگرى خشم و غضب در راستاى اصرار بر گناهان و يا تعصب بر عقايد باطل و نادرست است. موارد فوق، به خوبى بر عرب جاهلى قابل انطباق است.
چهارمين پايه نفاق، طبق فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام طمع است. يعنى آن تمايل شوم افراطى كه از نيروى خطرناك شهوت سرچشمه مى گيرد، سبب تيره روزى و بدبختى هر انسانى مى گردد و صحنه زندگى او را به يك ميدان نبرد و تنازع مبدل مى سازد. نبردى كه در جريان آن فرد حاضر مى شود تمامى ملكات اخلاقى اش را زير پا گذارد تا به هدفش نائل آيد.
امّا اين كه منافق دقيقا در چه جهاتى طمعكار است، امام عليه السلام چهار جهت را معين فرمودند. يكى طمع منافق براى دستيابى به شادى و مسرت بيشتر در دنيا. و اين در حالى است كه مسرت و محنت، هر يك به نوبه خود قسمتى از زندگى انسان را فرا مى گيرد و هر يك از فقير و توانگر به فراخور حال خود از ملالت و اندوه بهره اى دارد، ولى منافق در دستيابى به شادى و مسرت بيشتر و فرار از ملال و اندوه زندگى مرتكب رذايل اخلاقى مى شود. ديگرى طمع منافق در كامياب شدن از حس تَبَختر است.
در كلامى ديگر، امام المتقين عليه السلام ، پايه نفاق را چنين بيان مى فرمايد: نِفاقُ الْمَرْءِ مِنْ ذُلٍّ يَجِدُهُ فى نَفْسِه. نفاق مرد، از خوارى است كه در نفس خود مى يابد۱.
مراد، مذّمت اين معنا است كه نفاق و عدم موافقت باطن فرد با ظاهرش در اظهار

1.ـ شرح غررالحكم، جلد ۶، ص ۱۸۱، حديث ۹۹۸۸.

صفحه از 77