ستايش راويان به كار مىبرند.
9. اين تعبير كه راوى از بزرگان و مشايخ اجازه است، به طور معمول، بر حُسن راوى دلالت دارد. از گفتار برخى علماء معلوم مىشود كه اين تعبير دلالت بر وثاقت راوى مىكند و از گفتار برخى ديگر به نظر مىرسد كه راوى در بالاترين درجات وثاقت و جلالت قرار دارد. البتّه شهيد ثانى رحمهالله اعتقاد دارد كه مشايخ اجازه، احتياجى به نصّ در تزكيه و پاك دانستن ديگران، ندارند. گفته شده: تعديل به اين شكل، طريقه بسيارى از علماى متأخّر بوده است.
10. اينكه راوى، وكيل ائمّه عليهم السلام است در تعليل و جهت آن گفته شده است: امامان بزرگوار، افراد فاسق را وكيل خود نمىكردهاند.
11. اينكه راوى از كسانى باشد كه روايت ثقه و شخص با جلالت را ترك يا تأويل مىكند؛ در حالى كه به روايت او استدلال مىكند و آن را بر ديگرى ترجيح مىدهد؛ يا روايت خاصّى را در قبال روايت آن دو (ثقه و شخص با جلالت در روايات) مىآورد. در اين نكته، وجه تأمّلى است.
12. يكى از دلايل ترجيحِ روايت اين است كه راوى حديث، حديث زياد و فراوانى نقل كرده باشد. و از نظر شهيد اوّل رحمهالله در صورت عدم طعن نسبت به وى، مىشود به روايت اين راوى عمل نمود.
از علّامه حلّى رحمهالله نقل شده كه فرموده است: از اسباب قبول روايت، يكى همين مورد فوق است. گفته شده: از شواهد وثاقت، همين مورد است.
همچنين گفته شده: اين از اسباب حسادت بر وى است يا دليل قوّت راوى است، از اين تعبير بهتر آنكه گفته شود راوى «كثير السماع» است؛ يعنى: شنيدن احاديث توسّط راوى، زياد صورت گرفته است.
13. يكى ديگر از ترجيحات اينكه راوى از كسانى باشد كه اصحاب ما از او يا از كتاب او روايت نقل مىكنند؛ زيرا اين نقل روايت، از نشانهها و امارات اعتماد بر