اوست و اين طريقهاى است كه معمولاً نجاشى به كار مىبرد؛ از جمله، در ترجمه عبداللّهبن سنان همين شيوه را به كار برده است.
14. عكس طريقه قبلى؛ بدين ترتيب كه راوى از جماعتى از اصحاب اماميّه، نقل حديث كند و اين خود از اسباب مدح و مرجّحات شمرده مىشود.
15. يكى ديگر از مرجّحات آن است كه افراد مهمّ از او روايت كنند و نقل افراد مهمّ اشاره به وثاقت راوى دارد؛ همان گونه كه ما در تعليقه خود بر منهجالمقال بدان پرداختهايم. مخصوصا اينكه راوى از كسانى باشد كه اعتقاد به روايت از افراد مجهول ندارند و امثال اين اعتقاد؛ يا در طريقه روايت، كسى باشد كه او را مورد طعن قرار مىدهند؛ همچون: احمدبن محمّدبن عيسى.
16. يكى ديگر از مرجّحات آن است كه راوى از كسانى همچون صفوانبن يحيى يا ابن ابىعمير يا ابن ابىنصر بزنطى نقل كند. زيرا شيخ طوسى در عدّة الاصول نقل كرده كه اينان جز از ثقه، روايت نقل نمىكنند و علماء و محقّقانى همچون ميرزا محمّد و شيخ محمّد ابوعلى حائرى و صاحب ذخيره مىگويند: اين مسئله از امارات وثاقت و قبول روايت راوى است؛ از قبيل افراد ياد شده مىتوان از اشخاص ذيل نيز نام برد: علىّبن حسين طاطرى، محمّدبن اسماعيلبن ميمون و جعفربن بشير؛ يا از كسى كه از اين دو نفر اخرى نقل حديث مىكند (در اين مطلب تأمّل وجود دارد).
17. ديگرى روايت از علىّبن حسينبن فضّال است كه در شرح حال او ذكر شد كه دليل بر ترجيح روايت اوست (در اين مطلب نيز ملاحظه و تأمّلى است).
18. اينكه براى شخص با جلالت و ثقه، راوى مشخّص و شناخته شده باشد.
19. ديگر از مرجّحات اين است كه راوى از اشخاص ثقه روايت كند و اين دليل بر مدح است و اماره اعتماد بر اوست.
20. مرجّح ديگر آنكه از راوى، روايات زيادى نقل شده باشد؛ در حالى كه به