نكته‏ هاى پژوهشى - 4 - صفحه 182

اوست و اين طريقه‏اى است كه معمولاً نجاشى به كار مى‏برد؛ از جمله، در ترجمه عبداللّه‏بن سنان همين شيوه را به كار برده است.
14. عكس طريقه قبلى؛ بدين ترتيب كه راوى از جماعتى از اصحاب اماميّه، نقل حديث كند و اين خود از اسباب مدح و مرجّحات شمرده مى‏شود.
15. يكى ديگر از مرجّحات آن است كه افراد مهمّ از او روايت كنند و نقل افراد مهمّ اشاره به وثاقت راوى دارد؛ همان گونه كه ما در تعليقه خود بر منهج‏المقال بدان پرداخته‏ايم. مخصوصا اينكه راوى از كسانى باشد كه اعتقاد به روايت از افراد مجهول ندارند و امثال اين اعتقاد؛ يا در طريقه روايت، كسى باشد كه او را مورد طعن قرار مى‏دهند؛ همچون: احمدبن محمّدبن عيسى.
16. يكى ديگر از مرجّحات آن است كه راوى از كسانى همچون صفوان‏بن يحيى يا ابن ابى‏عمير يا ابن ابى‏نصر بزنطى نقل كند. زيرا شيخ طوسى در عدّة الاصول نقل كرده كه اينان جز از ثقه، روايت نقل نمى‏كنند و علماء و محقّقانى همچون ميرزا محمّد و شيخ محمّد ابوعلى حائرى و صاحب ذخيره مى‏گويند: اين مسئله از امارات وثاقت و قبول روايت راوى است؛ از قبيل افراد ياد شده مى‏توان از اشخاص ذيل نيز نام برد: علىّ‏بن حسين طاطرى، محمّدبن اسماعيل‏بن ميمون و جعفربن بشير؛ يا از كسى كه از اين دو نفر اخرى نقل حديث مى‏كند (در اين مطلب تأمّل وجود دارد).
17. ديگرى روايت از علىّ‏بن حسين‏بن فضّال است كه در شرح حال او ذكر شد كه دليل بر ترجيح روايت اوست (در اين مطلب نيز ملاحظه و تأمّلى است).
18. اينكه براى شخص با جلالت و ثقه، راوى مشخّص و شناخته شده باشد.
19. ديگر از مرجّحات اين است كه راوى از اشخاص ثقه روايت كند و اين دليل بر مدح است و اماره اعتماد بر اوست.
20. مرجّح ديگر آنكه از راوى، روايات زيادى نقل شده باشد؛ در حالى كه به

صفحه از 179