گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب «مكتب در فرآيند تكامل» - صفحه 171

همسو با حكومت بوده است. مثلاً فقيهى مثل مالك بن انس در بيان احكام و اعتقاداتش ضرورتى براى تقيه نمى‏ديده، چون خود حكومت او را منصوب كرده بوده است؛ در حالى كه مثلاً امام صادق عليه ‏السلام تقيه مى‏كرده‏اند. علماى بزرگ ما، به استناد شواهد و قرائن فراوان گفته‏اند كه عليرغم تلاش شاگردان ائمه و علما، بسيارى از مطالبى كه ائمه گفته‏اند، به دست ما نرسيده است، ضمن اينكه چه بسا، به سبب همان تنگناهاى واقعى، برخى مطالب را ائمه بيان نكرده باشند.
در اين گفتارها با مطالعه تفصيلى كتاب، مى‏خواهيم نشان دهيم كه مؤلف تا چه حد در هدف خود موفق بوده و مطالب كتاب و نتيجه‏گيرى‏هاى آن تا چه اندازه سازگار با مستندات تاريخى است. در فصل اوّل ايشان بيان مى‏كند كه جامعه شيعه چگونه شكل گرفت و چگونه خود را متمايز كرد. آيا اين تمايز صرفاً سياسى بود يا اينكه در حوزه فقه و كلام نيز اين تمايز وجود داشت؟ ايشان مدعى است كه اين تمايز در آغاز صرفاً سياسى بوده و سپس به تدريج تبديل به يك مكتب شده است. درباره آموزه امامت و تكامل مفهوم امامت، ايشان توضيح مى‏دهند كه امامت ابتدا يك مفهوم سياسى و اجتماعى بوده و سپس به يك مفهوم علمى و معرفتى تبديل شده است. در فصل دوم ايشان به بررسى جريانهاى مختلفى مثل غُلات و مقصّره و جريان اعتدالى و راه ميانه مى‏پردازد. بحث ديگر ايشان در فصل سوم بحران فكرى و اعتقادى شيعه پس از آغاز دوران غيبت امام دوازدهم ـ عجل اللّه‏ فرجه الشريف ـ است و نقشى كه علماى شيعه در مصون نگاه داشتن شيعيان در اين بحران داشتند. ايشان در فصل چهارم به آراى كلامى ابن قبه رازى و تلاشهاى او در پاسخ به شبهات زيديه در مسئله غيبت مى‏پردازد.
اجمالاً ادعاى ايشان اين است كه مكتب شيعه مجموعه‏اى از آموزه‏هاى اعتقادى است كه سه نسخه ـ يا به تعبير رايج: سه قرائت ـ از آن در سير تاريخى بروز

صفحه از 172